ديگر ازدواج نخواهم كرد!
– تعدادي از آنان به هر دليلي به فرد مورد علاقه خود براي ازدواج نرسيدهاند. آنها اين موضوع را يك شكست تلقي كرده و با خود ميگويند: به “بهترين” فردي كه در نظر داشتم نرسيدم، پس ديگر با چه كسي ميتوانم ازدواج كنم؟
– تعدادي ديگر در دوران نامزدي با مسايلي مواجه شدهاند و راهي جز به هم زدن نامزدي نديدهاند. بعضي از اين افراد تصورميكنند كه اين آخر و عاقبت همسر پيدا كردن است!
– تعدادي به واسطه طلاق از همسرشان جدا شدهاند. بعضي از آنان اين طور ميانديشند كه پايان ازدواج چنين چيز تلخ وناخوشايندي است.
– و بالاخره تعدادي ديگر همسر خود را به واسطه مرگ از دست دادهاند و تصور ميكنند كه ديگر نبايد ازدواج كنند.
– صحبت من با گروه اول اين است كه: نرسيدن شما به فرد مورد نظر، دليلي صحيح ومنطقي براي “ديگر” ازدواج نكردن نيست. چرا كه افراد شايسته بسياري وجود دارند كه داراي خصايل انساني هستند و براي ازدواج با شما مناسبند.فقط قدري به خود فرصت بدهيد تا با احساسات خود كنار بياييد و بعد از ميان افراد مورد نظر كسي را كه از همه تناسب بيشتري با شما دارد انتخاب كنيد.
و اما گروه دوم: نخست اگر با شناخت دقيق و در نظر گرفتن تناسبهاي لازم بين دختر و پسر، نامزدي صورت گيرد، ديگر مسايلي كه منجر به جدايي و به هم خوردن نامزدي شود به وجود نميآيد. به هر حال از علل به هم خوردن نامزدي خود پند گيريد و در انتخاب بعدي از آن استفاده كنيد. از سويي از زبان بعضي از مراجعانم يك باور غلط را بارها شنيدهام و آن اينكه هر كس با فردي نامزد شد، به طور قطع با همان فرد بايد ازدواج كند، وگرنه در ميان فاميل و دوست و آشنا خواهد پيچيد كه حتماً آن دختر يا پسر عيب و ايرادي داشته است! بسياري از مراجعان را ديدهام كه با همين باور غلط با يكديگر ادامه دادهاند و بعدها با داشتن تعدادي فرزند از يكديگر جدا شدهاند.
و اما روي سخنم با گروه سوم: اگر به هر دليلي راهي جز طلاق نداشته و ديگر نتواستيد با همسرتان زندگي كنيد، دنيا به آخر نرسيده است! اگر زن هستيد همه مردها را مثل هم ندانيد و اگر مرد هستيد هم همينطور. هستند كساني كه بتوانيد ازميان آنان همسري متناسب با ويژگيهاي خوب انتخاب كنيد ومجدداً ازدواج كنيد. و صد البته بايد از درسهاي زندگي قبلي نيز پند بگيريد و در زندگي جديد به كار بنديد.
و اما گروه چهارم: بعضي از كساني كه همسرانشان از دنيا رفتهاند، ازدواج مجدد را صحيح نميدانند. لذا به انزوا وگوشهگيري روي ميآورند و اين را نوعي عزاداري، وفاداري وخويشتنداري ميپندارند. در حالي كه چنين نيست. از سويي در جامعه ما به ويژه در شهرها ومناطق كوچك، ازدواج مجدد كسي كه همسرش از دنيا رفته است گهگاه با حرف و حديثهايي همراه است. به خصوص در مورد خانمها! ديدهام بعضي از افراد را كه به آنان اندرز ميدهند: حال كه همسرت از دنيا رفته ديگر نبايد ازدواج كني! زشت است! از شما سن و سالي گذشته است! نميخواهي نسبت به همسرت وفادار بماني!
واقعاً چه دليلي وجود دارد كه بعضيها به خود حق ميدهند براي كسي كه همسرش را از دست داده تعيين تكليف كنند كه “درست نيست ديگر ازدواج كني؟!” چه دليلي وجود داردكه فردي با اين شرايط نخواهد تنها بماند و بخواهد مجدداً ازدواج كند و آن وقت ما جلوي او را بگيريم.
آنچه مسلم است اين است كه انتخاب صحيح در ازدواج يك شرط اساسي براي تداوم زندگي است و آنچه ميتواند بهاين انتخاب كمك كند استفاده از تجربيات يك مشاور است. با مشاوره ميتوان ابعاد گوناگون ازدواج را مورد بررسي قرار داد و براي انتخاب مجدد و زندگي دوباره تصميم گرفت.
اگر فردي خودش تمايل به ازدواج مجدد دارد نبايد با تعصبات بيجا كه نه ريشه در دين ما و نه ريشه در عقل و منطق دارد مانع او بشويم و زندگي را بر او تلخ كنيم. بلكه بايد به اوكمك كنيم تا بهتر بينديشد، بهتر تصميم بگيرد و بهتر زندگي كند.
… پس تنهايي را به كسي تحميل نكنيم،
بياييم زندگي كنيم،
و بگذاريم زندگي كنند …
دیدگاهتان را بنویسید