معني نظم و انضباط
ميتوانيد نظمآموزي به فرزندانتان را با موفقيت بياموزيد
ما در دنياي پرتحركي زندگي ميكنيم، همه چيز به سرعت برق و باد در حال تحول است. همه چيز فوري و فوتي است: غذاي آماده فوري، چاپ فوري، كم كردن وزن فوري و… ميتوان گفت به شكلي لوس شدهايم. انتظار داريم تا در اسرع وقت به آنچه ميخواهيم برسيم. اگر ميتوانستيم فرزندانمان را هم به سرعت تربيت كنيم و در اسرع وقت نظم و ترتيب و ادب را به آنها بياموزيم، چيز بدي نبود. اما واقعيت اين است كه تربيت فرزندان، مستلزم صرف وقت و انرژي فراواني است. نظمآموزي فوري، شبيه وزن كم كردن فوري است. مدتي مؤثر واقع ميشود، اما به زودي به جاي اولمان برميگرديم. در مواقعي، حتي وضع از شرايط قبلي هم خرابتر ميشود. با سرعتي بيش از آنكه لاغر شديم چاق ميشويم. برنامههايي كه تدريجي باشند و به مرور اتفاق بيفتند، براي كم كردن وزن بدن مؤثرترند. عادتها بايد بهتدريج شكل بگيرد و تقويت شوند. رفتار هم به همين شكل بايد بهتدريج تغيير كند، تا تغيير يافته، باقي بماند. بدانيد هر كس مدعي شود، راه و رسم سريع تربيت فرزندان را ميداند، گزافهگويي كرده است. روغن مار به شما فروخته است. اين روند كار و طبيعت انسانها نيست.
اما از سوي ديگر، نبايد آموزش نظم به فرزندان را اقدامي هولناك و ملالانگيز دانست. هر پدر و مادري ميتواند راه تربيت درست فرزندانش را ياد بگيرد. نيازي به حفظ كردن مطالب نيست. وقتي مطالب ارائه شده در اين كتاب را مطالعه ميكنيد به اين نتيجه ميرسيد كه ميتوانيد آنها را به سهولت و در عمل به كار ببريد. اين روش ساده و عملي در اغلب موارد، كاربردي ساده دارد. با توجه به تجربيات شخصي و به استناد تجربيات جمع كثيري از والدين، ميدانم كه اگر تمرين كافي بكنيد اين روش نظمآموزي از شدت استرس والدي كردن ميكاهد و به پدر و مادر و هم به فرزندان كمك ميكند كه نسبت به خود احساس خوبي داشته باشند.
نظمآموزي به فرزندان يعني چه؟
نظمآموزي به كودكان ياد ميدهد تا رفتارشان را كنترل كنند. تمام بچهها در شرايطي زندگيشان را شروع ميكنند كه اطلاعي از كنترل خود يا خويشتنداري ندارند. با اينحال، اگر آنها بخواهند به اعضاي شاد، مسئول، مستقل و منطبق با جامعه دمكراتيك تبديل شوند، بايد اين خويشتنداري را بياموزند. توجه داشته باشيد، كه بچهها لخت و عاجز – جسماني، اجتماعي و حساس – به دنيا ميآيند. ما به عنوان پدر و مادر وظيفه داريم كه كنترل كردن خود و خويشتنداري را به آنها بياموزيم تا در زندگيشان موفق شوند. بچهها بايد بياموزند نيازهايشان را برطرف سازند؛ بايد بياموزند كه از سلامتي و ايمني خود حراست كنند؛ بايد بياموزند كه با نوميديها كنار بيايند؛ بايد بياموزند كه به طرزي سازنده احساسات و خواستههايشان را ابراز كنند؛ بايد بياموزند كه درباره خود، احساس خوبي داشته باشند و به نيازها و خواستههاي ديگران احترام گذارده، با آنها به طرز مطلوب كنار بيايند.
خوشبختانه، هم براي ما و هم براي فرزندانمان ياد گرفتن خويشتنداري، فرايندي آرام و تدريجي است. مجبور نيستيم به فرزندانمان يك شبه بياموزيم كه در اين دنيا چگونه دوام و بقا پيدا كنند. هيجده سال، وقت داريم تا مسئوليت را از دوش خود به دوش آنها منتقل سازيم. ميزان و نوع خويشتنداري و كنترل خود، بهتدريج كه فرزندانمان بزرگ ميشوند، تغيير ميكند. وقتي به فرزندانمان نظم و انضباط ياد ميدهيم، بايد به اين مهم توجه داشته باشيم كه چه كاري از آنها برميآيد و در چه مرحلهاي از رشد به سر ميبرند. كودكان ده ساله، ميتوانند بشقابهايشان را از روي ميز بردارند و آنها را بشويند، اما كودكان يكساله اين توانايي را ندارند. شانزده سالهها ميتوانند بهتنهايي از منزل بيرون بروند يا با دوستانشان منزل را ترك كنند، اما دهسالهها نبايد چنين كاري بكنند. وقتي بچهها بزرگتر ميشوند بايد هم مسئوليت و هم امتيازات بيشتر، به دست آورند. اما عجيب است كه اغلب معكوس اين را ميبينيم. به بسياري از بچهها در هفت سالگي بيشتر از زماني كه هفده ساله ميشوند مسئوليت و كار واگذار ميكنيم. به بسياري از هفت سالهها، اجازه ميدهيم در محيط اطراف خانه دوچرخهسواري كنند و با هر كسي كه ميبينند حرف بزنند و بازي كنند به شرط آنكه در زمان تعيين شده به خانه بازگردند. اما وقتي همين بچهها هفده ساله ميشوند، دقيقاً بايد بگويند كجا رفته بودند، با كي بودند و چه ميكردند.
نظمآموزي به معناي مجازات كردن نيست
اغلب اوقات وقتي از والدين ميپرسيم چگونه به فرزندانشان نظم و انضباط ميآموزند، آنها درباره طرز مجازات فرزندانشان حرف ميزنند. اما تأديب نظمآموزي به فرزندان به معناي راهنمايي كردن آنهاست، به معناي تشويق كردن آنهاست تا به عزت نفس برسند و رفتارهاي ناپسندشان را تغيير دهند. تأديب و تربيت فرزندان مجموعه اقداماتي است كه براي درست انجام دادن كارها به فرزندانمان ميآموزيم. مجازات، تنها شامل بدرفتاري ميشود. هدف از تأديب و نظمآموزي، آموزش راه درست به فرزندانمان است. هدف مجازات، اين است كه به فرزندانمان بياموزيم تا اشتباه نكنند. البته ادبآموزي و تعليم و تربيت درست، مستلزم آن است كه بچهها نتيجه رفتار ناپسندشان را تحمل كنند و اين تحمل، در مواقعي مستلزم مجازات است، اما مجازات درنهايت يكي از اليافهاي منسوج نظم و تربيتآموزي است. ما با تعيين محدوديتها، با دادن مسئوليت و با افزودن بر عزت نفس. فرزندانمان و با آموختن راه و روش حل مسائلي فرزندانمان را تربيت ميكنيم.
بعضي از والدين، براي مجازات فرزندانشان، آنها را به كارهاي غيرضروري وادار ميكنند يا به قول خودشان منش نيكو در فرزندانشان ايجاد ميكنند. اما به جاي منش نيكو، رنجش عايد ميشود.
كتك زدن به نظر آسان ميرسد، اما واقعيت چيز ديگري است
زدن با دست به باسن بچهها، موضوعي احساسي و بحثبرانگيز است. بسياري از والديني كه خود اينگونه مجازات شدهاند، معتقدند كه براي تأديب فرزندانشان بايد اينگونه عمل كنند. بله پدر و مادرمان بهترين كارهايي را كه ميدانستند و ميشناختند انجام دادند، اما زمانه عوض شده است. ما بيشتر از آنها به عوارض منفي زدن بچهها واقع، هستيم. و بيشتر از آنها ميدانيم كه بدون زدن به باسن كودك ميتوانيم او را بهتر تربيت كنيم. اگر احساسات را كنار بگذاريم و به واقعيتها نگاه كنيم، ميبينيم كه اگر به فرزندانمان ضربه نزنيم ميتوانيم آنها را بهتر تربيت كنيم.
گاه رفتار بچهها، به قدري ناراحتكننده است كه پدر و مادر وسوسه ميشوند با دست ضرباتي به باسن آنها بزنند. در مواقعي اين كار، ساده به نظر ميرسد اما در بلندمدت، بهاي سنگيني براي آن ميپردازيم. كودكي كه كتك ميخورد صداي گريهاش را بلند و بلندتر ميكند. مشكل بدتر ميشود. بچههاي بزرگتري كه كتك ميخورند، اغلب گمان ميكنند براي رسيدن به خواستههايشان بايد ديگران را مورد ضرب و شتم قرار دهند. بسياري از اين بچهها، رفتار زورگويانه در پيش ميگيرند و با ديگران نزاع ميكنند. آنها نتيجه ميگيرند كه بزرگترها حق دارند كوچكترها را كتك بزنند.
بسياري از والدين وقتي عصباني ميشوند با دست باسن كودكشان ميزنند تا او بداند كه رئيس كيست. بچهها بايد بدانند كه بزرگترها مسئول و اختياردار هستند. با زدن به باسن بچهها، آنها از بزرگترهاي مسئول ميترسند، ولي تأديب و تربيت درست به آنها ميگويد و ميآموزد كه بايد به پدر و مادرشان احترام بگذارند.
ممكن است زدن به باسن بچهها آنها را از بدرفتاري بازبدارد، اما احتمالاً اين رعايت بدرفتاري نكردن، تا زماني است كه پدر و مادر حضور دارند. بچهها لازم است بياموزند كه در غياب پدر و مادرشان نيز راعي ادب و خوشرفتاري باشند. تربيت و تأديب به بچهها كمك ميكند تا مراقب رفتارشان باشند.
بعضي از والدين هم معتقدند كه در مواقعي بچهها به كتك احتياج دارند. حرف ما اين است كه هيچ كودكي، چنين نيازي ندارد. زدن به باسن بچه، ميتواند خطرناك باشد. هيچكس نميداند اگر پدر و مادر، كنترلش را از دست بدهد چه اتفاقي ميافتد. بچهها براي آموختن رفتار درست، هيچ نيازي ندارند تا كسي به باسنشان بزند.
زدن به باسن بچهها هرگز به آنها ياد نميدهد رفتارشان را تغيير دهند. حال آنكه يك برنامه موفق تربيتي، بايد اين كار را بكند. بسياري از والدين، متوجه شدهاند كه وقتي به باسن كودكشان ميزنند، آنها تا دقايقي خوشرفتار ميشوند، اما از چند دقيقه، دوباره بدرفتاري را شروع ميكنند. بعضي از بچهها از كتك خوردن براي اجتناب از احساس گناه استفاده ميكنند. بعضي از بچهها به اين نتيجه ميرسند كه ميتوانند هر كاري را بكنند، بعد كتك بخورند، گناهشان پاك شود و دوباره هر كاري را كه دوست دارند از سر بگيرند. در تربيت مؤثر، بچهها جوابگو و مسئول رفتارشان هستند.
دیدگاهتان را بنویسید