جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • وبینارها و سمینارها
    • وبینار و سمینار های برگزار شده
    • وبینار و سمینار های در حال ثبت نام
  • فروشگاه
  • پیگیری ثبت نام ها
  • مقالات
  • 09358341515
  • info@namaava.com
  • وبلاگ
  • تماس با ما
  • درباره ما
نماآوای زندگی
  • صفحه اصلی
  • وبینارها و سمینارها
    • وبینار و سمینار های برگزار شده
    • وبینار و سمینار های در حال ثبت نام
  • فروشگاه
  • پیگیری ثبت نام ها
  • مقالات

مقالات

نماآوای زندگیوبلاگهمه مجموعه هامهارت های زندگی/خانواده و زناشویی موفقغاز بيرون است

غاز بيرون است

گرچه اين نوعي افسانه سنتي است، اما چيزي بيش از يك افسانه است. زيرا نشانگر يك تجربه جهاني يا عمومي است كه در هر مذهبي به شكلي نفوذ كرده، در قدرت‌هاي خلاقه بزرگ جهان ادبيات، فلسفه، موسيقي و ساير هنرها ريشه دوانده است. اين افسانه، يك نمايش هنري از تجربه‌اي است كه ما در غرب آن را آگاهي به جهان هستي مي‌ناميم. اين حس آگاهي در فرهنگ‌هاي ديگر با نام‌هاي متفاوتي مانند اشراق، رهايي، موكشا، نيروانه، ساتوري و در فرهنگ عيسي به نام «پادشاهي بهشت» توضيح داده مي‌شود.
با استفاده از اين عقيده باستاني هندو، ما مي‌توانيم جامعه را نوعي نمايش يا درام ببينيم كه نقش اصلي به عهده ذات اصلي جهان مي‌باشد. او در نقش و شخصيت افراد، پنهان مي‌شود تا زماني كه دوباره بيدار شده و طبيعت حقيقي خود را به خاطر آورد. در اينجا، هدف از بيداري دقيقاً نشان دادن روح و اصل ذن مي‌باشد. يعني تجربه‌اي همگاني كه ذات را در وراي تمام قسمت‌هاي تراژدي و كمدي زندگي بدون نقاب مي‌كند.
ذن، نه يك مكتب است و نه يك فلسفه، بلكه راهي است به رهايي، راهي براي رها كردن خويش از همه نقاب‌ها و نقش‌هايي كه به اشتباه براي شخصيت واقعي خود در اجتماع به وجود آورده‌ايم. هدف ذن، گشودن يك چشم سوم است، چشم درون يا اشراقي كه قشر الفاظ را شكافته و يگانگي و تجزيه‌ناپذيري فرد و جهان را نمايان مي‌كند.
روزي شاگردي نزد يكي از استادان ذن رفت و پرسيد:
«اگر كسي بخواهد راجع به صد سال ديگر از من سؤال كند چه پاسخي به او بدهم؟»
استاد ذن جواب داد: «از قول من به او بگو، آن نيز آشكارا همين است.»
روش اشاره ذن به آگاهي، به ما مي‌آموزد كه به آنچه جلوي چشمان ماست نگاه كنيم. (آن نيز، آشكارا همين است) يعني از آغاز، هميشه به‌طور آشكار چنين بوده است و به همين دليل، ديدن آن مشكل است. به‌طوري كه سوزوكي محقق ذن مي‌گويد: ذن، شبيه اين است كه شما دنبال عينكي بگرديد كه روي بيني‌تان قرار دارد يا در جستجوي گاوي باشيد كه بر پشت آن سوار هستيد.
ذن نه با كلمات، بلكه با اشاره مستقيم (به وسيله رو‌به‌رو كردن ما با يك نمايش يا بحث با خودمان كه در آن تنها پاسخ، به‌دست آوردن آگاهي جديدي است) به ما مي‌آموزد. ذن نمايش درون و كشف آن چيزي است كه ما در زير ماسكي كه آن را شخصيت مي‌ناميم، پنهان كرده‌ايم. معمولاً فرض بر اين است كه شخصيت همان خود واقعي هر شخص است و ضمير او آزاد، مستقل و كاملاً متفاوت با ضمير ديگران است. اما هدف ذن نشان دادن صورتكي است كه مي‌پنداريم شخصيت واقعي ماست. در حالي‌كه شخصيتي ظاهري و نقشي غيرحقيقي است كه در هر فرد به وسيله ذات جهاني در افسانه‌اي كه گفتيم به نمايش گذاشته مي‌شود.

كلمه شخصيت از لغات لاتين (Persona) گرفته شده، به معني ماسك هنرپيشه است. درست همان‌طور كه يك هنرپيشه روي صحنه با فداكاري زياد، نقش بازي مي‌كند. ما نيز نقش خود را در اجتماع خيلي جدي به عهده مي‌گيريم و فراموش مي‌كنيم كه واقعاً چه كسي هستيم. ذن، نگرش درون انسان است. فارغ از نقشي كه بازي مي‌كند. و در نتيجه آگاهي از شخصيت هنرپيشه پنهان زير ماسك است.
هنگامي‌كه بودا براي اولين بار به‌روشني رسيد از او سؤال شد:
«آيا شما خدا هستيد؟» پاسخ داد: «نه»
«آيا قديس هستيد؟»: «نه»
«پس چه هستيد؟» و او جواب داد: «من بيدارم»
با اين كشف بهت‌آور، به اين نتيجه مي‌رسيم كه تمام اين سال‌هاي كوشش و پريشاني را در يك حالت غفلت به سر برده‌ايم و از همان اولين خاطرات كودكي نيمه‌خواب بوده، تنها با آگاهي اندكي عمل كرده‌ايم.
در اين سال‌ها، ما مسحور و افسون كلمات شده و از سازمان وجودي خود و جهان بيگانه مانده‌ايم.
روزي «رينزاي» در مورد «فرد واقعي بي‌هويت» سخنراني مي‌كرد راهبي متحير، از جا برخاست و از او پرسيد: «اين انسان واقعي بي‌هويت كيست؟»
رينزاي به زور گردن او را گرفته فرياد زد «صحبت كن! صحبت كن!» راهب، مبهوت شد و نتوانست چيزي بگويد رينزاي او را رها كرد و گفت:
«چه چيز بي‌ارزشي است، اين انسان واقعي بي‌هويت!»
«فرد واقعي بي‌هويت» زندگي واقعي است كه در درون ما جريان دارد و ما از وجود آن كاملاً ناآگاه هستيم. با پيدايش هيپنوتيزم در جامعه، متقاعد شده‌ايم كه عاملي جداگانه در درون هر كس وجود دارد و هدف ذن، نيز برطرف كردن عوامل بازدارنده‌اي است كه هويت اصلي شخص را پنهان مي‌سازد.
از ديدگاه فرويد، تمام عشق‌ها، بر پايه نفس‌پرستي است. چنانچه او اشاره مي‌كند تنها راهي كه افراد ديگر مي‌توانند مورد علاقه باشند، از طريق نفس‌پرستي شخص است كه آن را جايگزين خود ساخته، به‌عنوان خود دوست مي‌دارد.و به دليل اينكه فرويد نتوانست نظريه «حس خودپرستي» را به نتيجه علمي و كاملي كه شامل كل جهان باشد برساند، با جدا كردن خودآگاه از ناخودآگاه و ظاهر از درون فرد، به تعميم تئوري‌هاي خود پرداخت.
با حذف تقسيم‌بندي خودآگاه و ناخودآگاه، هر نوع تقسيم‌بندي ديگر نيز، از بين مي‌رود‎؛ چرا كه جهان به‌عنوان يك ماده خارجي به‌نظر فرد به همان اندازه‌اي قابل قبول است كه شخص به‌طور ناخودآگاه نقش اجتماعي يا ظاهري‌اي را كه به وسيله اجتماع به او تحميل شده است، قبول نمايد. با اين شناخت، نه تنها در سطحي روشنفكرانه، بلكه به‌عنوان بيانيه‌اي از ضمير آگاه يك فرد، بهتر است به نوشته زير كه روشنگر يك درون مي‌باشد، توجه كنيد:
«يك روز تمام تصورات و انديشه‌ها را از ذهنم پاك كردم، تمام آرزوها را كنار گذاشتم، از تمام كلماتي كه به آنها فكر مي‌كردم دست كشيدم و در سكوت نشستم، احساس عجيبي داشتم، حس مي‌كردم دارم به جايي برده مي‌شوم يا مثل اينكه داراي نيرويي بودم كه براي خودم ناشناخته بود…
وارد دنياي جديدي شدم. مرزهاي فيزيكي بدنم را از دست داده بودم، البته پوست داشتم، اما احساس مي‌كردم كه در مركز جهان ايستاده‌ام، صحبت مي‌كردم اما واژه‌ها، معاني خود را از دست داده بودند. مردم را مي‌ديدم كه به سمت من مي‌آيند، اما همه يك جور بودند. همه خودم بودند: قبلاَ هرگز اين جهان را نشناخته بودم. پيش از اين، معتقد بودم كه خلق شده‌ام، اما اكنون بايد عقيده‌ام را تغيير دهم، من هرگز خلق نشده بودم، من جهان بودم، ديگر فردي به نام آقاي سازاكي وجود نداشت.»
به وسيله واژه‌هاي مغشوش و گيج‌كننده و بي‌خبري از واقعيت، براي خود يك نقش ساختگي يا شخصيتي غيرواقعي خلق كرده‌ايم و در مراحلي فراموش مي‌كنيم كه اين، فقط يك نقش است نه منشأ واقعي اعمال و رفتارمان. اجتماع اين عقيده را به ما تحميل كرده كه افكارمان مربوط به خودمان است و عملكردهاي اجتماعي و فردي‌مان را خود مستقلاً پايه‌گذاري مي‌كنيم. در همان حال، اين اجتماع است كه به ما مي‌گويد چه شخصي باشيم و چگونه عمل كنيم. بر اين اساس مي‌توان گفت كه افكار ما پايه و اساس فردي نداشته و از اجتماع منشأ و مايه مي‌گيرد، به عبارت ديگر افكار شخص، در بيرون از او قرار دارد.
چنانچه آلن واتز اشاره مي‌كند: «موقعيت متناقضي است. جامعه به ما، اين ايده را مي‌دهد كه فكر يا ضمير در درون ماست و جدا از جامعه عمل مي‌كند. اينجا تناقض اصلي در مقررات بازي‌هاي اجتماعي به وجود مي‌آيد. اعضاي يك اجتماع، بايد ظاهراً طوري نقش بازي كنند كه گويا عوامل مستقلي هستند اما نبايد بدانند كه مجبور به ايفاي اين نقش مي‌باشند. در مقررات به‌طور واضح ابراز شده كه فرد مختار است، اما به‌طور ضمني اشاره مي‌كند كه او فقط پايبند مقررات مي‌باشد. علاوه بر اين، با وجودي كه فرد به‌عنوان يك عامل مستقل، توصيف مي‌شود؛ ولي استقلال او محدود به مقرراتي است كه از پيش، تعيين مي‌گردد. بنابراين، انسان در اجتماع عامل اجراي قبول مسئوليت (با اختيارات نسبي مي‌شود. مقررات بازي استقلال را به او اعطاء كرده و در همان زمان از او پس مي‌گيرد. بدون اينكه تضاد نشان داده شود.»
اين تضاد دروني، به صورت خاري است كه اجتماع از كودكي در ضمير انسان فرو برده است و بدون اينكه قادر به تشخيص نقص ديد خود باشم، متقاعد شده‌ايم كه افرادي آزاد و مستقل هستيم، به‌طوري كه، در حال اجراي يك نقش اجتماعي هستيم كه هيچ‌گونه آزادي عمل واقعي ندارد.
هنگامي كه شروع به بررسي اين دام كه در آن درگير هستيم مي‌كنيم، اولين سؤالي كه پيش مي‌آيد اين است كه براي رهايي از آن، چه بايد كرد؟
در اينجاست كه ذن مبتكر است. چون به ما گفته شده است كه براي رهايي از اين تضادها، هيچ كاري انجام ندهيد چرا كه همين انجام كار نيز نوعي تضاد خواهد بود، «كاري انجام ندادن» نياز به نوعي آگاهي در تمام حالات دارد براي به دست آوردن آگاهي اكنون، در همين لحظه مي‌توان منبع اصلي كردار را نشان داد‎ به هيچ وجه ضمير (خود) نيست، بلكه مجموعه‌اي است. كه فرد در يكي از قطب‌هاي متضاد آن قرار دارد.

در تلگرام
کانال ما را دنبال کنید!
Created by potrace 1.14, written by Peter Selinger 2001-2017
در آپارات
ما را دنبال کنید!

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

روش های عذر خواهی

روش عاشق کردن

خانواده و ارکان آن از دیدگاه شیخ الرئیس ابن سینا

یادمان رفت که عاشق بودیم

من زيبايي را دوباره خلق مي‌كنم

چرا زن‌ها اين‌ همه حرف مي‌زنند؟

جستجو برای:
دسته‌ها
  • آموزش
  • برنامه های برگزار شده
  • شخصیت
  • معرفی اساتید
  • مقالات
  • مقالات
  • مهارت های زندگی/خانواده و زناشویی موفق
  • مهارتهای اجتماعی
  • مهارتهای زندگی: شادی و نشاط
  • مهارتهای زندگی:ازدواج موفق
  • مهارتهای زندگی:تربیت کودک و نوجوان
  • مهارتهای زندگی:مهارتهای اقتصادی و ثروت آفرینی
  • مهارتهای زندگی:مهارتهای تندرستی جسم و جان
  • مهارتهای زندگی:مهارتهای فردی
  • مهارتهای زندگی:مهارتهای معنوی
نوشته‌های تازه
  • با «مدیریت زمان»، سالم‌تر و شاداب‌تر زندگی کنید!
  • به زندگی خوش اومدی…
  • این موارد را هر روز به کار بگیرید و از زندگی خود لذت ببرید!
  • استیو جابز و هفت قانون موفقیت
  • سيزده نوع انديشه نادرست (خطاهاي شناختي)
درباره نماآوای زندگی

هدف: آموزش مهارتهای زندگی و موفقیت،در قالب سمینارها،دوره های آنلاین ،تورهای آموزشی با بیش از 22 سال سابقه فعالیت.”با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی”

 

  • تهران، خیابان ولیعصر،بالاتر از مسجد بلال صداوسیما،خیابان شهید ابراهیم مهری،شماره 16
  • 09358341515
  • 021-22038013
  • info@namaava.com
تمامی حقوق برای موسسه فرهنگی هنری نماآوای زندگی محفوظ می باشد.

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت