فاصله خوب است، فاصله بد است
فاصله گاهي مبنايي براي فراموشي ايست فاصله بين كودكي و نوجواني فاصله نوجواني و جواني، مرزها انقدر نزديك به همندكه شايد نتواني فاصله را درك كني، كسي ميگفت فاصله كودكي تا جواني ام آنقدر كوتاه بود كه من هيچگاه به دنبال غريزه كودكي ام نرفتم.
فاصله بين آمدن دو باران، فاصله يعني پلك زدن آنقدر سريع كه دركي از ميليون بار پلك زدن را در اين طبيعت نداري.
فاصله بين دو رودخانه، فاصله بين تجربه، دو عشق، دو ترديد، خيليها در فاصله عشق را تجربه ميكنند و خيليها در فاصله سكته ناقص ميكنند، فاصله يعني فراق و درد، خودكشي تدريجي، فاصله يعني از دست دادن فرصتها، زماني كه بين موفقيتها فاصله ميافتد تو به توانمندي هاي خودت ترديد ميكني بين توانستن و نتوانستن .
فاصله هم خوب است هم بد و تو گاهي در درك خوبي و بدي اين كلمه در زندگي ات وا ميماني، فاصله در هر چيزي لازم است و تو بايستي روانشناسي فاصله را خوب درك كني فاصله بين آمد و شد بهار و تابستان، پائيز و زمستان و اين چهار فاصله پر از اتفاقاتي است كه هر جنبندهايي را ميجنباند.
فاصله فقط يك خط تيره نيست، گاهي يك خط روشن است كه امتداد دارد در طول در عرض در ارتفاع، پليس هر روز از تو ميخواهد با خطوط فاصله بگيري تا قانون رعايت شود، مادرم در دوران كودكي از من ميخواست با خيليها فاصله بگيرم تا دچار بيماري واگيردار نشوم. من بايد ياد بگيرم از گذشتههاي بيهودهام، فاصله جدي بگيرم، اگر از عشق فاصله بگيرم ديگر نميتوانم قلبم را تجربه كنم .
اين فاصلههايي كه تو به آنها دلبستهايي، آخر ترا به انزوا خواهد كشانيد. شيوه تحليل و كنار آمدن با فاصله را بياموز! بعضيها با فاصله سريع آرام ميگيرند و بعضيها در فاصله تحليل ميشوند و آدم نميشوند. فاصله ها مي تواند يك جدايي دردناك باشد، مي تواند يك جدايي رهايي بخش باشد.
امروزه فاصله بين آدمها كم شده است، تكنولوژي كار خود را كرده است تو در ثانيه اي ميتواني از انفعال به اتصال برسي. اما دريغ كه اين همه تكنولوژي نتوانسته فاصله رواني بين آدمها را كم كند و خداوند عشق را مامور كرد كه اين فاصلهها را محو كند. و فقط عشق ميتواند فاصلهها را كمرنگ كند. همانطور كه لبخند ميتواند هر فاصله مزاحم و ناشناسي را از بين ببرد.
تفكرات بدبينانه عامل فاصلههاي تيرهاند كه برادر از برادر فاصله ميگيرند. چرا اصرار داري فاصله بين من و خودت را با سوء ظن آلوده كني و خيال خود را آسوده كني، بين صبح تا شام كه بين من و تو فاصله هست تو از نفش يك زن هوشمند به يك مفتش وبازرس تبديل ميشوي و حرمت معنوي فاصله زناشويي را از بين ميبري و تو ديگر زن نيستي بلكه تماماً سوء ظني!
تو بهتر است پارادوكس فاصله را درك كني، فاصلههاي مثبت فاصلههاي منفي، بعضي از فاصلهها ايجاد عاطفه ميكند كه ميتواني احساسات تخريبي ات را نقد كني و ميتواني در فاصله به مفاهيم خود شناسي و عرفاني دروني ات راه پيدا كني.
زماني كه در زندگي زناشويي، فاصله رفتار را رعايت نميكني و متداخل جلو ميروي به مرحله همسرزدگي ميرسي اين يعني آلوده شدن فاصله و اينجاست كه بايستي سريع براي مدتي زندگي را ترك كني، جل و پلاست را جمع كني، بزني به كوه، به دشت و جنگل و بعد از چندين روز تو خود را آناليز ميكني و تازه ميفهمي رعايت فاصله چقدر خوب است.
امروز ميگويند دنياي شيشه ايي و يا دهكده جهاني يعني حذف بسياري از فاصلهها در مرزها در بين انسانها يعني تو به راحتي ميتواني جديدترين موسيقي آفريقايي ويارا بشنوي و خود را در عواطف بوميان آفريقايي چيني شريك كني، اينترنت پر سرعت يعني حذف فاصله بين انسانها، اما سياستمداران مرزانديش به فاصله اعتقاد شديدي دارند.
اينان از نزديكي بين انسانها ميترسند و معتقدند بايستي فاصله مردم و خودشان كم باشد تا بتوانند با آنها بازي رواني راه بياندازند و بايد فاصله زياد باشد كه نكند مردم جسارت كنند، به جنگها نگاه كن! جنگ نتيجه تفكر فاصله اندازي بين آدمهاست، در كودكي هر سياستمدار، اين نرم افزار ژنتيكي كاشته ميشود كه به ترويج فرهنگ فاصله كمك خواهد كرد.
با ايجاد فاصله ميتوان حكومت كرد، فاصله بين آدمها يعني ترويج فرهنگ خشونت فاصله يعني حذف نوازش همديگر
بين هنرمندان واقعي فاصله ايي نيست، فاصلهايي هست، فاصلهايي نيست چرا كه هر كدام مروج عشقاند و براي صلح جهاني تلاش ميكنند اگر فاصله ايي هم باشد به لحاظ اين است كه اثرهايشان از هم متمايز شود، هنرمندان هر نوع فاصله ايي را رد ميكنند
فاصله خوب مثل دو دايره مماس بر هم در صف نانوايي، در صف بانك، در صف حركتهاي اجتماعي است. فاصله بد است مثل دو دايره متداخل بر هم در عشق، دردوستي، در ارتباط دو پرنده از همديگر، درروند حركت مادر و فرزند هر نوع فاصله يعني مرگ و نيستي
در فاصله بين دو دوست، كلام آغاز ميشود اگر از حال من خواسته باشي سلامتي برقرار است و بعد كلمات است كه رگبار ميزنند از دلتنگي آه و ناله، اينجا آدم قدر نزديكي را ميفهمد و از فاصله نفرت پيدا ميكند و اشك بروز ميكند.
تو از طبيعت فاصله گرفته ايي و همين عامل شكنجه خودت توسط خودت ميباشد. طبيعت هزاران درمانگر دارد كه كافي ايست تو به چند مورد آن پناه بياوري اما تو از استاد خويش فاصله گرفته ايي و اصل انحراف تو ازهمين جاست. فاصله تو از رود، باران، درخت، برف، خاك ، باعث بيماري تو شده است.
مزاج تو ماشيني شده است انسان عصر حجر چه لذتي از نزديكي خودش با طبيعت ميبرده است. انسان عصر حجر تكنولوژي را نداشت اما طبيعت را داشت.
و تو زماني كه از طبيعت فاصله ميگيري در حقيقت از خودت فاصله گرفته ايي و همين است كه از زندگي ات لذت نميبري. براي حذف فاصله شاگرد طبيعت باش!