خدشه به آزادي افراد
مژگان ناقل
پرونده مزاحمتهاي جنسي
به عنوان سئوال اول، لطفاً يك تعريف جامع از Harassment ارائه دهيد؟
Harassment يا مزاحمت به هر نوع رفتار كلامي، غير كلامي، يا فيزيكي تكراري و ناخواسته از طرف فردي نسبت به فرد ديگري كه موجب ناراحتي، ترس، اضطراب و نگراني قرباني شود، اطلاق ميشود. در اين فرآيند، فرد قرباني احساس ناامني كرده، زندگي شخصي و اجتماعي او تحت تأثير قرار ميگيرد و احساس ميكند كه فضاي شخصياش به مخاطره افتاده است. اين مزاحمت، انواع مختلفي را شامل ميشود كه مزاحمتهاي جنسي يكي از اين نوع مزاحمتهاست.
پس اين پديده فراتر از مزاحمت جنسي است و نميتوان گفت كه جنسيت اقدام كننده حتماً ميبايد مرد باشد و جنسيت فرد قرباني، زن؟
در تعريفي كه ارائه شد جنسيت عامل مزاحمت و فرد قرباني مشخص نشده است. اين مسئله هر دو جنس را شامل ميشود. در مسئله مزاحمت يا مزاحم از ديدگاه قدرت بالاتر از ديگران است و فرد مورد مزاحمت قرار گرفته در موقعيت پاييني قرار دارد كه نميتواند از حق خودش دفاع كند. براي مثال، يك استاد يا مدير نسبت به زيردستانش خواستههايي دارد كه باعث خدشه به آزادي فرد مقابل ميگردد. در اين شرايط، فرد زيردست احساس ميكند كه اگر مقاومت كند ممكن است آسيب ببيند و لذا نميتواند تقاضاهاي فرد صاحب قدرت را رد كند. حالا اين فرد صاحب قدرت، ممكن است خانم باشد يا آقا. يك نوع از اين مزاحمتها همانطور كه اشاره شد ميتواند مزاحمت جنسي باشد و يا به صورت مزاحمت بهخاطر مليت، قوميت و يا مذهب افراد باشد كه فرد مقابل را در شرايط دشوار و ناامن قرار داده، عملكرد وي را مختل كند. گفتن لطيفههايي با محتواي جنسي، شوخيها، استفاده از كلمات توهينآميز در مورد يك گروه خاص حتي به صورت شوخي، مثالهايي از رفتارهاي مزاحم هستند. اين نوع مزاحمتها ميتوانند در موقعيتهايي مانند محيط كار، دانشگاه، آموزشگاهها و هر موقعيت ديگر اتفاق بيفتند.
بهطور كلي چه شرايطي باعث بهوجود آمدن اين مزاحمتها بهخصوص مزاحمتهاي جنسي ميشوند؟
در هر شرايطي كه سلسله مراتب قدرت وجود داشته باشد، ممكن است اين اتفاق رخ دهد. يعني افرادي كه داراي قدرت هستند ممكن است در جهت برآورده كردن خواستههايشان از افرادي كه در موقعيتهاي پايينتري هستند سوءاستفاده كنند. مثلاً مدير از زيردستانش درخواستهايي داشته باشد كه يا غيرمتعارف بوده، يا فراتر از شرح وظايف آنهاست و سعي كند مستقيم و يا غيرمستقيم با تحت فشار قرار دادن آنها به اهداف خود برسد. بعضي افراد نيز جهت حفظ منافع و موقعيت خود و يا بهدست آوردن مزاياي بيشتر ممكن است ناخواسته در معرض چنين شرايطي قرار بگيرند در حاليكه واقعاً قصدشان اين نيست كه مورد چنين مزاحمتهايي قرار گيرند.
فرد قرباني يا مورد مزاحمت قرار گرفته، ميبايد چه ويژگيهايي داشته باشد تا وقوع اين رفتار را بهنوعي تسهيل كند؟
قربانيان براي رسيدن به اهدافشان ممكن است يك سري رفتارهايي را نشان دهند كه به اين پديده دامن بزنند. مثلاً دانشجويي كه فكر ميكند براي گرفتن نمره بايد به استاد بيشتر توجه كند ممكن است رفتارهايي از خود نشان دهد كه حالت اغواگرانه داشته باشد در حاليكه ممكن است دانشجو قصد اغوا كردن را نداشته باشد، ولي استاد او چنين برداشتي را داشته باشد. البته اينكه چرا برخي از خانمها اينچنين رفتارهايي را انجام ميدهند، به تجربيات آنان برميگردد، يا آنان طوري تربيت شدهاند كه ياد گرفتهاند تا از اين طريق، مورد توجه قرار بگيرند. يا اينكه ديگران اين رفتارها را در آنان تقويت كردهاند. اما در سنين بزرگسالي اين نوع رفتارها ميتواند منجر به مشكلات زياد و مورد سوءاستفاده قرار گرفتن آنها شود.
لازم به ذكر است كه صرف نظر از چنين رفتارهايي از طرف دانشجو يا كارمند، از اساتيد و مديران انتظار ميرود كه تحت هيچ شرايطي اين رفتارها را تقويت نكرده، از چنين موقعيتهايي سوءاستفاده نكنند، چون هم غيراخلاقي است و هم غيرقانوني است و جرم محسوب ميشود.
بنابراين رفتارهاي اغواگرانه فرد كه براي رسيدن به نتيجه مطلوب انجام ميگيرد، ميتواند يكي از علل مهمي باشد كه احتمال بروز مزاحمت جنسي را افزايش دهد. به غير از اين مورد، چه عوامل و ويژگيهاي ديگري در افراد مورد مزاحمت قرار گرفته، وجود دارد؟
هم رفتارهاي اغواگرانه و هم ويژگيهاي ظاهري و هم يكسري رفتارهاي خاص ميتواند باعث بروز چنين مزاحمتهايي گردد. برخي از قربانيان داراي شخصيت نمايشي هستند كه بهطور كلي رفتارهايشان در نظر ديگران اغواگرانه ميآيد، در حاليكه هدف اين افراد، فقط جلب توجه است نه اينكه مايل به ايجاد روابط جنسي باشند. همانطور كه اشاره شد، يادگيري نقش مهمي دارد.
از ويژگيهاي ديگر اين افراد ميتوان، به خجالتي بودنشان اشاره كرد. يعني وقتي در معرض چنين موقعيتهايي قرار ميگيرند به دليل پايين بودن اعتماد به نفسشان يا اينكه داراي شخصيت وابسته هستند نميتوانند از خودشان بهطور مناسبي دفاع كنند و كنترل اوضاع از دستشان خارج ميشود و در شرايطي هم قرار ميگيرند كه احساس ميكنند اگر بخواهند مقابله كنند و يا از خودشان مقاومتي نشان دهند، بايد در انتظار تبعات ناخوشايندي باشند.
افراد اقدامكننده به مزاحمت جنسي كه عموماً مردان هستند، چه ويژگيهايي دارند؟
اين افراد يا يك سري خصوصيات ضدعرفي و اجتماعي دارند و يا احساس خودبزرگبيني و خودبرتري نسبت به ديگران دارند. حتي ممكن است اختلالات شخصيتي همچون قدرتطلبي و سلطهطلبي داشته باشند. برخي از اين افراد از نظر وجدان اجتماعي داراي ضعف هستند، بيتوجه به نيازهاي ديگران هستند، و يا ممكن است داراي انحرافات جنسي نيز باشند كه اين موارد باعث دست زدن به مزاحمت جنسي ميشود.
البته كساني هم هستند كه اعتماد به نفس پاييني دارند و نسبت به خودشان ديد خوبي ندارند، ممكن است با ايجاد چنين روابطي در خودشان احساس خوبي ايجاد كنند، بدين صورت كه وقتي با زيردستانشان رابطه دارند حس قوي بودن ميكنند. ولي واقعيت اين است كه افراد بسيار ضعيفي هستند.
در سالهاي اخير بنابر گزارش سازمانهاي مسئول، شاهد افزايش روزافزون پديده مزاحمت جنسي هستيم. به نظر شما دليل اين افزايش چيست؟
بايد براي پاسخ به اين سئوال، يك بررسي دقيق انجام شود. ميتوانيم حدس بزنيم و هر متخصصي براساس تجربههاي باليني خودش، ممكن است نظرهاي مختلفي ارائه دهد. اما براي دستيابي به يك پاسخ دقيق، بايد تحقيق كرد و علل و عوامل افزايش اين پديده را تعيين كرد. ولي از نظر من اين نوع رفتارها در همه زمانها وجود داشته، ممكن است در يك زمان به علت شرايط خاص شاهد افزايش گزارشها و شكايتها در اين زمينه باشيم. مثلاً ايجاد حساسيت در اين مورد باعث ميشود كه قربانيان با آرامش بيشتري اين موارد را گزارش كنند، كه خود اين مسئله باعث افزايش آمار اين مزاحمتها ميشود.
از طرف ديگر شرايط اجتماعي، اقتصادي ممكن است به افزايش چنين رفتارهائي كمك كند و چون در مقابله با اين جرايم روشهاي مناسبي بهكار برده نميشود باعث جري شدن افراد نسبت به ارتكاب چنين جرمهايي شود.
شما در خارج از كشور تجربياتي در اين زمينه داريد، در اين زمينه توضيح ميدهيد؟
در مؤسسهاي كه كار ميكردم هم عضو كميته رسيدگي به تخلفات اخلاقي و حرفهاي روانشناسان و مشاوران شاغل در كلينيكها و مراكز درماني و تحقيقي مؤسسه بودم.
در آنجا چه راهكارهايي براي مقابله با چنين جرايم و انحرافاتي اجرا ميشد؟
بهطور خاص در آمريكا هر گونه مزاحمت، چه جنسي، چه مذهبي و چه مليتي جرم محسوب ميشود و ارتكاب چنين جرمي قابل پيگرد در دادگاه است. مرتكبان چنين جرائمي در دادگاه محاكمه ميشوند و در صورت اثبات جرم، جرايمي را برايشان در نظر ميگيرند. جرايمي كه براي اين افراد در نظر گرفته ميشود، بسيار سخت است؛ زيرا معتقدند كه محيطهاي كار و آموزش بايد امن باشد تا افراد بتوانند بهترين كارايي را داشته باشند. از آنجا كه، وجود چنين مزاحمتهايي باعث استرس و اضطراب براي قرباني ميشود. بنابراين مسئله در آنجا بسيار جدي است و آييننامههاي مشخصي هم در اين زمينه، وجود دارد كه بر طبق آن رفتار ميكنند. علاوه بر اين، مسائلي همچون رازداري وجود دارد بدين معنا كه تا جرم ثابت نشود اعلام نميشود و هم قرباني و هم فرد اقدامكننده خيالشان راحت است كه آبرويشان در خطر نيست. اگر هم اشتباه بوده باشد، چون در خفا بررسي ميشود، مقام بالاتر نميتواند از مقام پايينتر به اصطلاح انتقام بگيرد. ثانياً دستورالعملهاي مدون و مشخصي وجود دارد و ديگران را كه نه قرباني هستند و نه مزاحم، مجبور ميكند كه اگر با چنين مواردي مواجه شدند و يا از آن اطلاع يافتند به مراجع قانوني اعلام كنند.
آموزشهايي نيز به افراد تازهوارد داده ميشود تا اين افراد، كاملاً از حقوق خود اطلاع داشته باشند و مطلع شوند كه در صورت مورد مزاحمت قرار گرفتن و يا ايجاد مزاحمت براي ديگران چه مسائلي پيش خواهد آمد. در رابطه با دانشگاهها نيز كتابچههايي در اختيار اساتيد گذاشته ميشود كه در اين دفترچهها كاملاً مشخص شده است كه اساتيد در قبال دانشجويان بايد چه رفتاري داشته باشند و چه وظايفي دارند. دانشجويان جديدالورود نيز راهنمايي ميشوند تا چگونه از خودشان مراقبت كنند، كه درگير چنين شرايطي نشوند، مثلاً در مورد نحوه رفتار دانشجويان در دانشگاه آگاهيهاي لازم داده ميشود. چون در آنجا آگاهي عمومي بيشتر است و تكليف افراد در هنگام مواجهه با اين مزاحمتها روشن است.
در ايران و بهطور خاص در سازمان نظام روانشناسي چه تدابيري براي پيشگيري از وقوع چنين مزاحمتهايي از سوي روانشناسان عليه مراجعان اجرا ميشود؟
اين سئوال را بايد از مسئولين سازمان بپرسيد. اما از آنجا كه من عضو كميته تدوين نظامنامه اخلاقي سازمان بودم، اطلاع دارم كه روال كار بر اين است، گزارشهايي كه از اين موارد به دست سازمان ميرسد پيگيري ميشود و چون سازمان نظام روانشناسي و مشاوره سازمان نسبتاً جوان و جديدالتأسيسي است در حال حاضر تمركز بيشتر بر تدوين آييننامهها و رسيدگي به تخلفات است و من اطلاع ندارم كه براي پيشگيري چه كارهايي را انجام ميدهند. منظورم از پيشگيري فراهم كردن يك چارچوب و دستورالعملهاي خاص ارائه آنها به دانشگاهها و مراكز ذيربط براي جلوگيري از وقوع چنين مسائل است.
بهطور مشخص شما چه راهكارهايي را پيشنهاد ميكنيد تا جلوي مزاحمتهاي جنسي گرفته شود و يا حداقل مانع افزايش اينگونه مزاحمتها شود؟
مهمتر از همه و اولين قدم، تدوين آييننامه و دستورالعملهاي مشخص است و اينكه افراد در سازمانها آموزش ببينند و كتابچههاي راهنما به آنها داده ميشود كه حد و مرز مزاحمتها را مشخص ميكند. همينطور به كساني كه داراي قدرت هستند نيز آموزشهايي داده شود تا از قدرت، مقام و خود سوءاستفاده نكنند.
فرض كنيد در دانشگاههاي مختلف آمريكا، دفترچههايي براي راهنمايي اساتيد و دانشجويان داده ميشود كه در آنها تمامي مسائل بهخوبي توضيح داده شده است.
دوم اينكه نگاه اين سازمانها بايد بسيار جدي باشد و برخوردي قاطع و سريع نسبت به اينگونه مزاحمتها داشته باشند. در هر سازماني بايد كميته رسيدگي به تخلفات اخلاقي تشكيل شود و اين كميتهها، بهطور جدي به اين مسائل بپردازند. همچنين بايد به قربانيها نيز آموزش داده شود كه به محض برخورد با چنين رفتارهايي آن را گزارش دهند. در آمريكا وقتي قرباني از مقام بالاتر خود به دليل اين نوع مزاحمتها شكايت ميكند از جهت تعقيب قانوني مصون است.
در دانشگاهها نيز، علاوه بر مواردي همچون اطلاعرساني كه قبلاً اشاره شد، دفاتر مشاوره حقوقي هم بايد ايجاد شود تا افراد، در صورت لزوم بتوانند مراجعه كنند.
مسئله بعدي اين است كه بايد قوانين محكمي در اين زمينه وجود داشته باشد كه براي مثال اگر كسي اين تخلف را انجام داد، اخراج شود.
اگر سخن ديگري باقي مانده است، بفرماييد.
بايد بدانيم كه برخي از مزاحمتها كه اكنون در دانشگاهها رخ ميدهد، ممكن است از نوع مزاحمتهاي جنسي نباشد. ولي ناديده گرفتن اينگونه مزاحمتها عواقب وخيمي را در پي خواهد داشت. براي مثال، الان ما در دانشگاهها با اساتيدي مواجه هستيم به دانشجويي كه خودش زحمت كشيده، از پاياننامهاش مقالههايي را درآورده اصرار ميورزند كه نام آنها بهعنوان نويسنده اول مقاله ذكر شود و يا برخي اساتيد از دانشجويان انتظار دارند كه كتابي را ترجمه كنند و سپس كتاب را به نام خودشان به چاپ ميرسانند. آنان نيز به دلايلي همچون نمرهگرفتن و يا ترس از اينكه اگر اين كار را نكنند در امر آموزششان مشكلاتي ايجاد ميشود، تن به اين كارها ميدهند. اين سري رفتارها كه ذكر كردم، به اين دليل كه فرد را در شرايط فشارزايي قرار داده، آرامش و امنيت او را سلب ميكنند، جزو مزاحمتها هستند.
همچنين در مورد مزاحمتهاي جنسي در دانشگاهها نيز بايد به نكاتي اشاره كنم. مزاحمتهاي جنسي مستقيم كه استاد به دانشجو درخواست رابطه ميدهد، بسيار روشن است. اما برخي از رفتارها هم هستند كه اينگونه نيستند، اما جزء مزاحمتهاي جنسي قرار ميگيرند. از اين قبيل رفتارها ميتوان، به تعريف كردن استاد از لباس يا ظاهر دختر دانشجو و يا شوخيهاي جنسي در كلاس اشاره كرد. همچنين برخي از اساتيد با عنوان اينكه بعضي از دانشجويان دختر مانند فرزندان آنها هستند به خود اجازه ميدهند كه با آنها تماس فيزيكي داشته باشند، مثلاً دست روي شانههاي آنها بگذارند و غيره. يا توجه بيش از اندازه به يك دانشجوي دختر و تبعيض قائل شدن بين او و ديگر دانشجويان و رفتارهاي ديگري از اين قبيل كه همگي جزو مزاحمتهاي جنسي هستند. در دانشگاه تنها رابطه استاد ـ دانشجويي وجود دارد. ادعاي داشتن روابط والد و فرزندي نميتواند جايگاهي در سيستم آموزشي داشته باشد. همه دانشجويان به يك اندازه حق دارند از خدمات آموزشي در دانشگاه بهرهمند شوند و هيچ نوع تبعيضي بر اساس جنسيت، مذهب، فرهنگ، طبقه اجتماعي و يا قوميت نميتواند قابل توجيه باشد.