راه گوزن سياه
بر خلاف باور مبلّغان مسيحي، كه سرخپوستان آمريكايي را مشرك و بيدين معرفي كردند، بوميان آمريكايي، رابطهاي نزديك با جوهر يزداني داشتند. بوميان آمريكايي، خداوند را به عنوان «سرّ بزرگ» كه بينياز به تعريف است قبول داشتند. رئيس قبيله سياتل، در نامهاي كه در سال 1855 براي فرانكلين پيرس نوشت خاطر نشان كرد «… آنچه ما ميدانيم اين است كه ما و شما خداي واحدي داريم. ممكن است شما گمان كنيد كه ميتوانيد مانند زمين، خداي خود را هم تصاحب كنيد، اما چنين نيست. نميتوانيد چنين كاري بكنيد. او خداوند انسان است و به سفيدپوستها و سرخپوستها به يك اندازه علاقه دارد. زمين، براي او ارزشمند است و آسيب رساندن به زمين، توهين به كسي است كه آن را آفريده است. خداي ما و شما يكي است. اين زمين براي او ارزشمند است.»
بوميان آمريكاي شمالي، «مادر زمين» را نمادي از كليت در نظر ميگيرند. درست همانطور كه ما فصلهاي چهارگانه داريم، بسياري از مفاهيم معنويت بوميان آمريكا، به دستههاي چهارتايي تقسيم شده است. مثلاً چهار عنصر: خاك، آتش، آب و هوا؛ چهار رنگ زمين: قرمز، زرد، سياه، و چهار جهت شمال، جنوب، شرق و غرب داريم. سرخپوستان آمريكايي نيز به چهار مفهوم، احترام ميگذارند. احترام به وانكانتانكا (سرّ بزرگ، يا روح عظيم). احترام به «مادر زمين» براي احترام گذاشتن به زنان و مردان و احترام گذاشتن به آزادي. چرخ پزشكي بوميان آمريكايي، نمادي از معنويت «مادر زمين» است كه براساس آن، تعاليم طبيعت را بهتر ميتوان درك كرد (شكل 3 – 7). براي مردمان اين فرهنگها هر ربع اين چرخ، جنبه خاصي از رشد معنوي است و درسهاي آموزندهاي دارد كه بايد آن را آموخت. ربع شرقي راه خورشيد است كه به خود، ديگران و به محيط احترام ميگذاريم. ربع جنوبي راه آرامش است كه ويژگي جواني، معصوميت و اعجاب دارد. ربع غربي راه دروننگري است؛ و بالاخره ربع شمالي، نشاندهندة راه سكوت است كه به آرامش ذهن و سلامت آن اشاره دارد.
به رغم آنكه مبلغان مسيحي سعي كردند بسياري از سنّتها و ارزشهاي بوميان آمريكايي را نابود كنند، امروزه، بهخصوص در شرايطي كه بشر در زمينه سلامتي با معضلات فراواني روبهروست، بسياري از سنّتهاي بوميان آمريكايي از نو جان ميگيرد و مورد استفادة مردان سفيدپوست قرار ميگيرد.
نامهاي از رئيس سياتل (1855)
رئيسجمهور در واشينگتننامه نوشته كه مايل است اراضي ما را بخرد. اما چگونه ميتوانيد آسمان يا زمين را بخريد؟ حرفتان براي ما عجيب است. مگر صاحب پاكي هوا و برق آب نيستيم، چگونه ميتوانيد آن را بخريد؟ تمام بخشهاي اين خاك، براي من و افراد مقدس است. هر برگ درخت كاج، هر ساحل شني و هر مه و غبار درون جنگلهاي تاريك براي ما عزيز است. همة اينها براي مردم من مقدس است. هر شيره گياهي كه در درختان جاري است براي ما محترم است همانطور كه، به خوني كه در رگهايمان حركت ميكند احترام ميگذاريم. گلهاي معطر، خواهران ما هستند. خرس، گوزن، عقاب بزرگ، اينها برادران ما هستند. حرارت بدن اسب و انسان متعلق به يك خانواده است. آب پر تلألؤيي كه در نهرها و رودخانهها جاري است، تنها آب نيست، اينها خون اجداد ماست. اگر زمينمان را به شما بفروشيم، بايد بدانيم كه مقدس است.
بازتاب هر تصويري در آبهاي زلال درياچهها از حادثه و خاطرهاي در زندگي مردم من، حكايت ميكند. صداي همهمه آب، همان صداي جدّ من است. رودخانهها، برادران من هستند. عطشمان را فرو مينشانند. قايقهايمان را به حركت درميآورند و فرزندانمان را تغذيه ميكنند. از اينرو بايد به همان اندازه كه به برادرت محبت ميكني، با رودخانه مهربان باشي. اگز زمينمان را به شما بفروشيم، فراموش نكنيد كه هوا براي ما گرانبها و ارزشمند است. هوا اروح خود را با تمامي زندگيهايي كه از آن حمايت ميكند، سهيم شده است. بادي كه به پدربزرگمان، آن دم آغازين را داد، آخرين بازدم او را ميگيرد. باد روح زندگي فرزندانمان را ارزاني آنها ميكند.
از اينرو، اگر زمينمان را به شما بفروشيم، بايد تقدس آن را حفظ كنيد و بدانيد مكاني است كه انسان ميتواند براي چشيدن بادي كه با عطر گلهاي دشت، شيرين شده است به آنجا برود. آيا شما به فرزندانتان آنچه را ما به فرزندانمان آموختهايم ياد خواهيد داد؟ آيا به آنها خواهيد گفت كه زمين مادر ماست؟ آنچه براي زمين اتفاق افتد براي تمامي پسران زمين اتفاق خواهد افتاد. خوب ميدانيم كه زمين متعلق به اشخاص نيست، اين انسان است كه به زمين تعلق دارد. همهچيز در ارتباط با يكديگر است، مانند خوني كه همة ما را متحد ميكند. انسان، تار زندگي را نتنيده است، به جاي آن، ساكن روي زمين است. هر كاري كه با اين تار بكند، با خودش كرده است. يك چيز را به يقين ميدانيم و آن اينكه خداي ما، همان خداي شماست. زمين براي خدا ارزشمند است و آسيب رساندن به زمين، اهانت به خالق آن است. سرنوشت شما سرّي براي ماست. چه اتفاق خواهد افتاد وقتي همة بوفالوها را سر ببريد، و همة اسبهاي وحشي را رام كنيد؟ چه اتفاق خواهد افتاد، وقتي اكناف جنگلها از بوي انسانها آكنده شود؟ نه از بيشه اثري ميماند و نه از عقاب. به اسب تيزپا و سگ شكاري چه خواهيد گفت – پايان زندگي و شروع بقا. وقتي آخرين سرخپوست، از اين دنيا محو شود و خاطرهاش تنها سايه ابري در حال حركت بر فراز مرغزارها باشد، آيا اين سواحل و اين جنگلها هنوز سر جايش باقي خواهند ماند؟ آيا روحي از مردمان من باقي خواهد ماند؟ ما زمين را دوست داريم به همان شكل كه نوزاد، ضربان قلب مادرش را دوست دارد، از اينرو اگر زمينمان را به شما بفروشيم، آن را به همان اندازه كه ما دوستش داريم، دوستش بداريد. از آن به همان اندازه كه ما مراقبت ميكرديم مراقبت كنيد. خاطره زمين را به همان شكلي كه تحويل شما ميدهيم در ذهن حفظ كنيد. زمن را براي همه بچهها نگه داريد و آن را دوست بداريد، به همان شكل كه خداوند همة ما را دوست دارد. همانطور كه ما بخشي از زمين هستيم، شما هم بخشي از زمين هستيد. زمين براي ما گرانقدر است، براي شما هم گرانقدر است. تنها اين را ميدانيم كه خدا يكي است. هيچ انساني، سفيد يا سرخ، جدا از ديگران نيست. ما برادران يكديگريم.
دیدگاهتان را بنویسید