هرکس به دنبال نشانه و نشانی میگردد
از نظر علمی میتوان میلیاردها، نشانه را اثبات کرد. امروز نگاهت را نسبت به نشانههای زندگی، جهانی کن. به همین چند نشانه و نشانی اطرافت بسنده نکن! مانند: موی سفید و سیاه، که پر از نشانی است.
نشانه و نشانی، چکیده هر مجموعه یا مفهومی است با تصویر یا صدا. نشانی تو، صادره از کجاست؟ نشانی برای ما انگیزه ایجاد میکند. میتوانی به آژانس املاک بروی و نشانی خانههای رهنی، اجارهای یا فروشی را بگیری؛ میتوانی مجلهای باشی پر از نشانی؛ میتوانی فیلسوف و روانشناس باشی و نشانه خانه هستی را به افراد بدهی و یا شاعری باشی که نشانی لیلی و مجنون و خسرو و شیرین را به شیداییان میدهد. خیلیها در این زندگی به علت بیتوجهی به نشانیها، پر از تصادفات دلخراش روانی میشود. هر نشانی یک متدولوژی و جعبه ابزار خاص خود را دارد. همه با نشانهها و نشانیها آشنا هستند ولی از آنها شناخت عمیقی ندارند. گاهی ملتی در یک ساز، شاعر، نویسنده، شمشیر و در خرد لائوتسه یا کنفسیوس، نشانی یا نشانه میشود. سرزمین شرق، پر از نشانههایی برگرفته شده از تائوست (طریقت طبیعت است). ملتها را با نشانیهایشان میتوان شناخت. هندیها و چینیها، را میتوان با نشانیهایشان شناخت. شما اگر موسیقیدان باشید فقط با تمسک به نشانیهای موسیقی میتوانید یک ارکستر را هدایت کنید. نشانه همان نشانی است.
نشانی آغاز سؤال برای رفتن و حرکت است، از کجا باید رفت؟ و آنگاه تو تصویری از نشانه، فلش و یا آدرسی را میدهی. فرد مقابل از وجود معنوی تو، که فلش مفید بودی، لذت میبرد. نشانی گرفتن جزئی جدانشدنی از واقعیت روزمره زندگی ماست. نشانی درست، باور حرکت به سوی پیشرفت است.
نشانی پر از علائم تصویری است. چپ، راست، بالا و پایین و انسانها پر از آنها هستند. بعضیها آسمانی، بعضیها رو به پایین و زمینی هستند.
نشانی، شکلی از فرهنگ امیدواری است. کافی است تو نشانی را گم کنی، آشوب میشوی و نگرانی بر سراسر وجودت حاکم میشود.
خیلیها در زندگی سعی میکنند، آدرس باشند. نشانیِ مفهومی، ادبیاتی، فرهنگ عامیانه، جاهلانه و دارای رفتاری حکیمانه باشند.
نشانی جایگاه خاص خود را دارد. تو کدامین نشانهای؟ نشانهای مبتذل یا مدرن؟ نشانی مبتذل، همه علامتهای راهنمایش رو به برگشت است.
نشانی مدرن، تمام راهها را، از فرهنگ اختیار دارد. این نشانیها، از تو اعجوبۀ تغییر میسازند. هر آن آمادهای که در هر جهتی، آگاهانه تغییر کنی و نشانههایت را به روز کنی. میگویند بعضی فرهنگها و انسانها در نشانی دادن شیطنت کرده و یا حتی خساست میکنند و با نشانی عوضی تو را سردرگم میکنند. استادی را میشناسم که اکثر نشانیهایش تاریخ مصرف گذشته است. تو اگر فردی به روز باشی، به این دلیل است که تمام نشانیهایت به روز است. نشانیهای گذشته، زمانی خوب است که مانند درس تاریخ سینه به سینه آمده باشد؛ آن هم تاریخی که به وسیله حاکمان مستبد نوشته نشده باشد.
نشانی، هم خوب است، هم بد. این پارادوکس را باید درک کرد و این مهم است که تو چه نشانهای هستی. خیلی از نشانیها، سر از ناکجا آباد درمیآورند.
هر تابلویی، شکلی از نشانی است، یعنی مرا بشناس و دریاب؛ به سوی من بیا تا برایت بگویم.
تو زمانی ارزش نشانی را میدانی که شب هنگام در جاده باشی، تازه درک میکنی که همین علائم راهنمایی قرمز و رنگارنگ هستند که تو را سالم به مقصد میرسانند و ارزش آنها را بهتر درک خواهی کرد.
نشانی یعنی شور زندگی، آن که از عشق برای تو بگوید. نشانی یعنی آدرس وصل شاپرک به گل نسترن؛ یعنی پیوند دادن اجزای جهان با هم و پل ارتباطی بین شبکههای حیات به یکدیگر. هر عضو در این طبیعت دارای نشانی و کد ملی خلقت است. نشانی میتواند یک علامت کوچک باشد. من بسیاری از انسانها را آزمودهام که به واسطه یک نشانی به ظاهر درست، سالها لذت تجربه در زمان حال و زندگی را از دست دادهاند. زمانی که آدمی وارد این اجتماع میشود، هزاران علامت را میبیند که میخواهند ما را متقاعد کنند که تو را به سعادت میرسانیم، اما بسیاری از این نشانیها، دروغین وسفسطه انگیزند. نشانی یعنی عَلَم و صاحب نشانی یعنی عَلَمدار. نشانی یعنی علامت؛ علامت تصویری، شنیداری، بویایی و چشایی. نشانی در کویر، ستارههای زیبای آسمان است که خیلیها را در تاریکی و گمراهی یاری کرده است.کافی است ملتی نشانیهای تاریخی خود را گم کند؛ در آن صورت باید منتظر بیهویتی نسل جوان خویش باشد. یادم میآید، در میدان جهنمی مین، نشانههای فسفری را ملاک حرکت قرار میدادیم، فقط کافی بود یک لحظه حواست پرت باشد تا… .
بهتر است که ما به نشانیهای طبیعت فکر کنیم، تا بتوانیم در این زندگی زمینی، مثل انسان واقعی زندگی کنیم. این همه نشانی که از خواب و خیال و توهم متولد میشود، لذت زندگی را از من و تو گرفته است. گاهی نشانیها را طبیعت به تو میدهد. اما چون در خوابی، درکی از آن نشانه و نشانی نخواهی داشت. طبیعت گنجینه نشانه و نشانی معنوی و بیرونی من و توست. گاهی آواز یک پرنده، رازی است که با تو در میان میگذارد، اما تو دریافت نمیکنی، البته باید مواظب باشی که به دام خرافات و تَوهُمات ذهنیت نیفتی!
گاهی در نشانی، فرهنگ اختیار حاکم است و گاهی جبر؛ یعنی تو آگاهانه یک آدرس و نشانی را انتخاب میکنی و گاهی تو را مجبور میکنند که به یک نشانی و آدرس اکتفا کنی و راههای دیگر را تجربه نکنی.
هر مجموعهای پر از نشانه و نشانی است. راهنمایی و رانندگی پر از علامتهای تصویری برای من و توست که مرگ و آزار دیگران را انتخاب نکنیم.
خیلیها با کلام، شکلی از نشانی میشوند، مانند کلامهای عاشقانه، بیاحساس، مادیگرا و عقلانی. در مجموع، نشانیهای کلامی خیلی حساس و فریبندهاند.
زمانی که شاگرد طبیعت شدم، سعی کردم از نشانهها و نشانیهای استادم الهام بگیرم. هر موجودی چه جاندار و چه بیجان در طبیعت، نشانی من، برای شهود و الهام گرفتن است. گاهی چشمان یک الاغ نشانی من است؛ گاهی تصویر یک گل، پرنده، برف و باران، نشانۀ احساس و دریافت نوشتههای من است و کافی است به طبیعت توجه داشته باشی؛ دیگر در این فضا سرگردان نیستی. هر شیءای یا موجودی برای تو نشانی است تا بتوانی در افکار یا احساساتت رشد کنی. سالهاست که، به این نشانیها فکر میکنم، خانه دوست کجاست؟ گاهی یک نشانی میتواند نشانه باشد؛ گاهی یک نشانه میتواند نشانی باشد، این دو، در هم رفت و آمد میکنند.
دیدگاهتان را بنویسید