مردم، طبق میل من رفتار نمیكنند
١ـ دلیلی وجود ندارد، كه مردم حتی وقتی رفتارهای آنها خیلی بد است، حتما اصلاح شوند. بزرگمنشیهای شما باعث خواهد شد تا به خودتان بگویید، «مردم نباید اینطور رفتار كنند، چون من این رفتار را دوست ندارم.» گاهی هم ما دوست نداریم كه فلان اتفاق بیفتد. ولی آنها معمولاً همانطور رخ میدهند، كه ما دوست نداریم. باز هم تكرار میكنیم كه هیچ دلیلی وجود ندارد كه وقایع یا طبق میل ما روی دهند یا اصلا روی ندهند.
٢ـ وقتی دیگران مطابق میل شما رفتار نمیكنند، هیچ تأثیر بد و زیانآوری بر شما نخواهند گذاشت، مگر آنكه خودتان اینطور بخواهید. بله، وقتی همسرتان رفتار زشتی دارد یا دوست شما نامهربانی میكند، رفتار آزاردهندهای انجام داده، اما آزاردهنده بودن رفتار آنها بیشتر به دلیل ظرفیت كم شما برای تحمل ناكامی است، تا خود آن رفتار. به همین شكل، وقتی اوضاع بر وفق مراد شما پیش نمیرود، ظاهراً بدشانسی آوردهاید و این وضعیت، ممكن است تأثیر بدی بر شما بگذارد. اما اوضاع وقتی ناخوشایندتر میشود كه به خودتان بگویید «نباید اینطور میشد. من تحملش را ندارم!»
٣ـ حالا فرض كنیم، اطرافیانتان مخالف میل شما رفتار كردهاند و اوضاع طبق میل شما، پیش نرفته است، آیا ناراحتی فایدهای دارد؟ هرچه بیشتر خودتان را ناراحت كنید، احتمال اینكه بتوانید رویدادها یا رفتارهای دیگران را مطابق میل خودتان تغییر دهید، كمتر خواهد شد. برای مثال، اگر از رفتار غیرمسئولانه همسرتان خشمگیناید، احتمال اینكه او، از انتقادهای شما عصبانی شود و غیرمسئولانهتر رفتار كند، بیشتر خواهد شد.
٤ـ همانطور كه اپیكتتوس در دو هزار سال پیش گفته است، گر چه ما قدرت زیادی برای تغییردادن و مهار خود داریم (البته به شرط آنكه بسیار كار كنیم و برای اصلاح عقاید و اعمال خود، بهقدر كافی تلاش كنیم). اما در برابر رفتار دیگران، اینقدرها كنترل نداریم. هر قدر هم كه برای مردم حرفهای عاقلانه بزنید، باز آنها موجودات دیگری هستند و ممكن است برخی از خواستههای شما را به كلی نادیده بگیرند، كه البته به عنوان یك فرد، این حق آنهاست. پس اگر بهجای توجه به واكنشهای خودتان در برابر دیگران، بیجهت تحریك و عصبانی شوید، خود را به علت مسائلی كه تحت حیطه و اختیار شما نیستند، ناراحت كردهاید. این كارتان مثل آن است كه چون فلان مرتاض، مشتزن، یا هنرپیشه طبق میل شما عمل نكرده است، شما هم موهای خود را بكنید. آیا این كار، احمقانه نیست!
٥ـ وقتی خود را برای دیگران یا حوادث ناراحت میكنید، از اصلیترین و منطقیترین موضوع، دور میشوید؛ یعنی رفتار و اعمال خودتان. اگر با تربیت و برخوردهای هیجانی مناسب، بر سرنوشت خود كنترل پیدا كنید، وحشتناكترین اتفاقات هم شما را ناراحت نمیكند. در چنین حالتی میتوانید، حتی رفتارهای دیگران و اتفاقات را به نفع خودتان تغییر دهید. اما اگر بهدلیل هر اتفاق سادهای بیهوده خودتان را ناراحت كنید، وقت و انرژیای را كه میتوانید صرف تربیت هیجانی خودتان كنید، بیسبب هدر میدهید.
٦ـ احتمال اینكه بتوانید برای مشکلات خود راه حل كامل و بیعیبی پیدا كنید، خیلی كم است. چون آنها بهندرت سیاه یا سفیدند، و معمولاً برای حل یک مشکل، راهحلهای متعددی وجود دارد. اگر شما در خودتان این اجبار را حس میكنید كه باید بهترین و كاملترین راه حلها را پیدا كنید، بهقدری مضطرب و خشكمغز میشوید كه از مصالحههای بسیار مناسب، غافل خواهید ماند. برای مثال اگر خود را ملزم كرده باشید، كه حتماً باید بهترین برنامه همین لحظه تلویزیون را ببینید، احتمالاً با نگرانی و اضطراب زیادی مدام از این كانال به آن كانال میروید و درنهایت، هیچیک از برنامهها را نمیبینید.
٧ـ حتی اگر، برای فجایعی كه تصور میكنید بهزودی اتفاق میافتند، نتوانید راه حل كامل و فوری پیدا كنید، این نوع فجایع بهندرت اتفاق خواهند افتاد. برای مثال وقتی تصمیمات اشتباه خود را یك فاجعه میدانید ـ تصمیماتی مثل ازدواج كردن با فردی نامناسب و طلاق دادن او ـ پس از آنكه متوجه اشتباهات خود میشوید، تصور خواهید كرد كه فاجعهای رخ داده است. اما وقتی اینگونه تصمیمات را، تصمیماتی تأسفآمیز و یك بدبیاری میدانید، میتوانید آن را بهخوبی تحمل كنید و حتی از آن درس عبرت بگیرید.
٨ـ كمالگرایی به آن شكلی كه تعریف شده، فلسفهای تقریباً مخرب است. در عرصه كمالگرایی هرقدر هم كه خوش بتازید (برای مثال كسی را شریك زندگی خود كنید، كه رفتارهایش كاملاً بیعیب باشد، یا شرایط را طوری ترتیب دهید، كه نتایج آنها همیشه بر شما معلوم باشد) باز هم نمیتوانید به اهداف كمالگرایانه خود دست یابید. چون نه انسانها فرشتهاند؛ و نه قطعیتی در بین است. بنابراین تصمیمات ما همیشه درست نخواهند بود. حتی اگر هم موقتاً به كمال دست پیدا كنید، همیشگی نخواهد بود. هیچ امری ثابت نیست؛ زندگی یعنی تغییر. شما چه بخواهید و نخواهید باید واقعیت را همانطور كه هست بپذیرید؛ حتی اگر بسیار ناقص و مملو از آدمهای خطاكار باشد. آیا راه دیگری هم هست؟ بله، اضطراب دائمی و ناامیدی كامل!
دیدگاهتان را بنویسید