كلام ناب، گوهر ارتباط انسانهاست
براساس استدلال دانشمندان، تمامی انسانها از استعداد فطری برای فراگیری و به كار بستن مؤثر زبان برخوردار هستند و با این موهبت، زاده میشوند. از اینرو، زبان را میتوان والاترین و متنوعترین شكل بیان و ارتباط، و امری فراگیر در میان تمامی انسانها قلمداد كرد.
شمار زبانهای زنده دنیا را امروزه بین دو هزار و پانصد تا سه هزار تخمین زدهاند كه اگر به این تعداد، انواع لهجهها، گونههای زبانی، گویشها، سبكهای سخن و غیره را بیفزاییم، رقم به دست آمده، بهراستی گیجكننده خواهد بود.
زبانها، لهجهها و سبكهای گوناگونی كه سخنوران برای بیان ذهنیات خود و انتقال احساسات و اطلاعات به مخاطبان به كار میبرند، بهلحاظ ارزشی تفاوت بسیاری با هم دارد؛ بهگونهای كه تنها با گوش سپردن به سخنان یك سخنور میتوان تا حدی به خصوصیات اخلاقی، محیط و سبك زندگی، شغل و خصوصیات دیگر او پی برد.
جدای از این امر، امروز در عرصه زبانهای معیار نیز این برشها زده میشوند و بر این اساس، میتوان ادعا كرد كه از میان این سههزار زبان زنده بشری، فقط ده زبان، از دیدگاههای گوناگون ارزش دارند و باقی زبانها، كماهمیتتر جلوه میكنند.
طبیعی است كه پایه و مقام زبانها را شمار سخنوران آن تعیین نمیكند. اهمیت زبان، وابسته به عناصر دیگری است كه موقعیت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی كشوری كه زبان مربوطه در آن رواج دارد، از جمله این عناصر تعیین كننده هستند و موجب میشوند این زبانها گسترشی جهانی پیدا كرده و زبان بینالمللی لقب گیرند. در عصر ما چنین بهنظر میرسد كه حلقه تنگ این زبانهای بینالمللی به دور انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، اسپانیایی و عربی بسته میشود. زبانهای انگلیسی و فرانسه در جهان سیاست از برتری ویژهای برخوردارند. بسیاری از زبانها نیز برای بیان مفاهیمی خاص، غنای بسیار زیادی دارند، برای مثال زبان آلمانی بهعنوان زبان فلسفه، زبان عربی بهعنوان زبان اسلام و علوم اسلامی، و زبان فارسی و هندی بهعنوان زبان عشق، عرفان و تصوف شناخته میشوند.
با توجه به تقسیمبندی بالا، با بررسی زبان، لهجه و گویش سخنوران یك زبان، میتوان به خصوصیات جامعه و فرهنگی كه سخنور از متن آن برخاسته، تا حدود زیادی پی برد.
گونههای زبانی
هر زبان، به ویژه صورت گفتاری آن، بیش از یك گونه دارد. این گوناگونی، جنبه مهم و شناخته شدهای در گفتار روزمره ماست و سرنخهایی از جوامع مختلف منطقهای و اجتماعی سخنوران به دست میدهد.
در این مجال، ابتدا قصد داریم انواع گونههای زبانی را كه از طریق نوعی «جغرافیای زبانی» مورد بررسی قرار گرفتهاند، مد نظر قرار دهیم، سپس به بررسی عوامل دخیل در گونههای اجتماعی كاربرد زبان خواهیم پرداخت.
زبان معیار
هنگامی كه ما آواها، واژگان و جملات یك زبان را بررسی میكنیم، در واقع توجه خود را صرفاً روی مشخصههای یك گونه، كه غالباً زبان معیار نامیده میشود، معطوف میكنیم. بنابراین، زبان معیار یكی از گونههای زبانی مهم و رایج در سطح یك كشور به شمار میرود.
اساس زبان مطبوعات، متون گوناگون آموزشی، علمی و متون دیگر زبان معیار است. زبان معیار، گونهای از زبان است كه رسانههای گروهی آن را به كار میبرند، در مدارس آن را تدریس میكنند و معمولاً بهعنوان زبان دوم به زبانآموزان خارجی آموخته میشود.
بهلحاظ بررسیهای زبانشناختی، زبان معیار هیچگونه برتریای بر سایر گونههای زبانی از قبیل لهجهها و گویشهای مختلف ندارد، اما بهلحاظ اجتماعی، برخی مردم معتقدند زبان معیار، تنها نوع صحیح زبان است و به كار بردن آن، نشاندهنده شخصیت و شأن اجتماعی گوینده است.
علاوه بر این امر، بسیاری از زبانشناسان و سیاستمداران، میكوشند اینگونه فاخر زبانی را خالص نگه دارند. بدین معنا كه میكوشند واژگان خارجی را كه به هر شكل و صورت، وارد زبان معیار كشور شدهاند از آن بزدایند و واژگان اصیل خود آن زبان را جایگزین كنند. حالت افراطی این دیدگاه در كشور فرانسه و در مؤسسهای به نام فرهنگستان فرانسه دیده میشود. در آنجا پیوسته جلساتی تشكیل میشود و واژگان مستعمل در آن زبان، به لحاظ آنكه جزئی از زبان فرانسه معیار هستند یا خیر، مورد بررسی قرار میگیرد. این فرهنگستان در تلاشهایش برای خالص نگاهداشتن زبان فرانسه، غالباً با كاربرد واژگان قرضی مخالفت میكند، اما با وجود تمامی این تصمیمگیریها، عباراتی همچون زبانی كه ما آن را فرانسه معیار میدانیم، هنوز مصطلح هستند. Le weekend, Le whisky
لهجه و گویش
افراد چه به زبان معیار سخن بگویند و چه نگویند، مسلماً لهجه دارند. اینكه گاه میشنویم برخی از اشخاص لهجه دارند و بعضی ندارند، واقعیت ندارد. وجود لهجه در سخنان بعضی ممكن است بارزتر و بهآسانی قابل تشخیص باشد و در برخی دیگر چنین نباشد، اما همه افرادی كه با زبان خاصی سخن میگویند، لهجه دارند.
اصطلاح لهجه بهلحاظ فنی هنگامی به كار میرود كه جنبههایی از شیوه تلفظ شخص، بهلحاظ محلی (جغرافیای زبانی)، اجتماعی و یا از این جهت كه او به چه مكان یا طبقهای تعلق دارد، در نظر گرفته شود. این اصطلاح باید از اصطلاح گویش كه توصیف كننده مشخصههای دستوری و واژگانی و نیز جنبههای تلفظی است، متمایز شود. به عنوان مثال جمله:
Know what you’re talking about You don’t
به زبان انگلیسی معیار است و سخنور آن ممكن است این جمله را با لهجه آمریكایی یا به لهجه اسكاتلندی بیان كند. در اینجا تنها تلفظها و شیوههای بیان و ادای واژگان با یكدیگر متفاوت خواهند بود و نشان میدهند فرد انگلیسی است یا اسكاتلندی در حالی كه جمله:
ken whir yer haverin’ aboot Ye dinnae
كه دارای معنیای مشابه با جمله قبل است، براساس گویش اسكاتلندی، است نه لهجه اسكاتلندی. در اینجا، هنگامی كه سخن بر سر گویشی خاص باشد، نوع سخن به لحاظ شیوه بیان، تلفظ ٣، نوع واژگان ٤ و صورت دستوری ٥ نیز متفاوت خواهد بود.
نمونه دیگر، عبارت «قربان تو» است. این عبارت به زبان فارسی معیار است، اما ممكن است گوینده این عبارت، آن را بهعنوان مثال با لهجه رشتی و با نوع خاص بیان آن بر زبان آورد و یا آن را به لهجه تهرانی ادا كند. در اینجا، هر دو گوینده از زبان معیار استفاده كردهاند، هر دو به زبان معیار سخن گفتهاند و تنها لهجه و آهنگ كلمات و مخارج حروف با یكدیگر متفاوت است، اما زمانی كه صحبت بر سر گویش رشتی باشد، عبارت بالا به صورت «تی قوربان» بیان خواهد شد كه بهلحاظ آوایی، مخارج حروف ٦، دستوری ٧ و غیره، با زبان فارسی معیار تفاوت دارد یا در مثال دیگر، آنچه در گویش تهرانی، سیبزمینی نامیده میشود، در شیراز آلو خوانده میشود.
نكتهای كه باید در اینجا مطرح كنیم، این است كه از دیدگاه زبانشناسی، هیچیك از گویشها بر دیگری برتری ندارد. آنها صرفاً با یكدیگر متفاوت هستند و در اینجا بدتر و بهتر وجود ندارد، اما از دیدگاه اجتماعی، برخی از گونههای زبانی معتبرتر میشوند. در واقع، گونهای بهعنوان زبان معیار جای خود را باز میكند كه از نظر اجتماعی دارای اعتبار بوده، به یك مركز سیاسی یا فرهنگی وابسته است، مانند زبانی كه در پایتخت هر كشور بدان صحبت میشود.
بنابراین از نوع لهجه یا گویش خاص یك فرد، میتوان تا حدودی زادگاه و محل زندگی او را به لحاظ جغرافیایی، دستكم در سنین زبانآموزی و كودكی مشخص كرد، همچنین میتوان نوع تفكر افرادی را كه بدان گویش سخن میگویند و بالطبع سیستم ارزشی آن افراد را تا حدی مشخص كرد.
دیدگاهتان را بنویسید