جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • وبینارها و سمینارها
    • وبینار و سمینار های برگزار شده
    • وبینار و سمینار های در حال ثبت نام
  • فروشگاه
  • پیگیری ثبت نام ها
  • مقالات
  • 09358341515
  • info@namaava.com
  • وبلاگ
  • تماس با ما
  • درباره ما
نماآوای زندگی
  • صفحه اصلی
  • وبینارها و سمینارها
    • وبینار و سمینار های برگزار شده
    • وبینار و سمینار های در حال ثبت نام
  • فروشگاه
  • پیگیری ثبت نام ها
  • مقالات

مقالات

نماآوای زندگیوبلاگهمه مجموعه هامهارتهای اجتماعیدشمن يا دوست؟!

دشمن يا دوست؟!

نخست اين‌كه ننايج انديشه‌ها در روان فرد و درجات اجتماعي بسيار با اهميت است. تاثيري كه هر انديشه و رويكرد، در فرآيند پيشرفت و هر جامعه به جا مي‌گذارد بسيار مهم است. براي نمونه، هنگامي كه شما انديشه‌‌هاي سوسياليستي را مي‌خوانيد مجذوب آن مي‌شويد. ايده‌آل‌‌هاي سوسياليسم خيلي انساني و اخلاقي است. در صورتي كه سوسياليسم در عمل، به ضد خود هم تبديل مي‌شود.
دوم اين‌كه در اين فرجام‌ها جامعه ما با دو جريان به طور سطحي و شاخه‌هاي آن‌ها و يا رشته‌هاي فرعي آن‌ها كم و بيش دور از واقعيت‌هاي موجود ر جامعه روبرو شده است. اين دو جريان سد بزرگي بر سر ژرفا پيدا كردن مباحث نظري و فلسفي در حوزه روان‌شناسي و جامعه شناسي و فلسفه علم و معنويت اصيل مي‌توانند بود جريان نخست همين بزرگنمايي انديشه موفقيت به روايت آمريكايي استكه پيامبرش آنتوني رابينز است. در اين جريان تاكيد بر موفقيت شخصي و فردي است. تاكيد بيش از اندازه بر اصالت فرديت است. از اين رو افراد جامعه نسبت به ساختار اقصتادي و مالي و حقوقي بي‌توجه مي‌مانند. خود باخته خط‌هايي مي‌شوند كه از موفقيت در برابر آن‌ها كشيده مي‌شود. جريان دوم گونه‌اي يا روايتي از انديشه عرفاني و معنوي است كه در غرب پيشينه دارد و به (مذاهب عصر جديد) شناخته مي‌شود كه در ايران با پيدايش كريشنا مورتي و تقليد از او و با گسترش كتابي به نام (تفكر زائد) به پيروي و تقليد ا‌ز او در جامعه ما آغاز شده است.
خود من مدتي تحت تاثير آموزه‌ه‌ي كريشنا مورتي بودم و چند اثر ا‌ز او را هم ترجمه كردم. ولي مدت‌هاست كه متوجه شده‌ام اين انديشه در كليتش پاسخگوي نيازهاي جامعه ما و جامعه بشري نيست. انديشه‌اي است كه جوانان ما را از نظر فكري و فلسفي زود پير و افسرده مي‌كند. جوان نياز به تحرك و فعاليت‌هاي ذهني و عيني دارد. اين فكر تحرك را ا‌ز او مي‌گيرد و او را به طور ساختگي در جا نگه مي‌دارد. البته آموزه‌هاي كريشنا مورتي براي افراد سالمند سودمند است. اگرچه خود من از كريشنا مورتي بسيار آموختم و هرگز به جاي نخست باز نگشتم. در واقع آموزه‌هاي وي تاثير سودمندي در روان‌شناسي و آسيب‌هاي رواني دوران كودكي من داشت. ولي ايستادن در اين انديشه را زيان‌بار مي‌دانم.
پس اجازه بدهيد نخست درباره جريان (پديده آنتوني رابينز) و سپس درباره جريان (مذاهب عصر جديد و جريان ايزوتريك) گفتگو كنم. و اما جريان اول:
آنتوني رابينز پس از شعبده‌بازي‌هاي گفتاري و تلقين‌هاي بيرون ازه نجار براي مدتي پيامبر روزآمريكا شد. ما مي‌گوييم: دروغ هر چه بزرگتر باشد باوركدرنش آسان‌تر است! آنان‌كه از شكست هاي مالي ورواني در رنج وبدند و احساس ناكامي مي‌كرند با شركت در سخنراني هاي وي به طو موقتي سرگرم شدند. احساس قدرت و برتي كردند. حرارتي كه چنان دوام نكرد ما مي‌گوييم: تب تند زودعرق مي‌كند! بسياري از كساني كه بايد در رويا و خيال خود به اوج موفقيت مي‌رسيدند، اين حباب چندان نپاييد و سرانجام در برابر واقعيت‌ها توان ايستادگي را از دست داد و در هم پاشيد. در واقع خيلي زود افول كرد و كنار نشست. اين طرز فكر يك وظيفه و تكليف مقطعي داشت كه به انجام رساند. در واقع تاريخ مصرفش سپري شد. اما بسياري در روياهاي يخ زده خود باقي ماندند! با اين همه پديده‌ي آنتوني رابينز در جامعه آمريكا يك پديده واقعي بود نه شبه واقعي و يا مجازي! ولي در جامعه ما پديده‌ي واقعي نبود، شبه واقعي بود. مجازي بود. به توضيح جامعه شناختي زير توجه كنيد:
در مقطعي از تاريخ آمريكا (به عنوان بخشي از تاريخ غرب نه كليت آن‌كه شامل اروپا هم مي‌شود) نياز به وجود هوچي‌بازي‌هايي از قبيل رابينز بود. بايد مي‌آمد و به همه آمريكاييان بشارت مي‌داد كه(به جاي تلاش براي كم كردن شكاف و اختلاف طبقاتي و مبارزه براي به هم ريختن ساختار اقتصادي) مي‌تواند در سكوي افتخار ثروت و شهرت و محبوبيت مانند صاحبان كوكاكولا – مك دانالد – فرايد چيكن – ماكروسافت – و بسياري از شركت‌هاي غول‌‌آسا و هنرپيشگاني چون سيلوستر استالونه – شوارتز زنگر – سوپر من (نامش را فراموش كرده‌ام) مردي فلج بود كه البته اخيراَ فوت كرد (آفرينش سوپرم در ذهنيت آمريكايي بي‌جهت و بي‌دليل نبوده است. اين ‌هم بشارت تصويري از ايده‌آل مردم آمريكاست) و زناني چون مدونا – كوكو چانل – هانه موري – آني تاروديك – اوپرا وين فري فراموش نكنيد كه جامعه آمريكا بر اساس رقابت آزاد استوار است. همه كم و بيش از فرصت برابر براي موفقيت در زندگي برخوردارند. من روي خاستگاه چشم و هم‌‌چشمي در بازار آمريكا خيلي پافشاري مي كنم. حضور آنتوني رابينز در اين راستاست كه معنا پيدا مي‌كند. با اين حال ساختار مالي و اقتصادي اروپا قدري متفاوت است. شما به زندگي مردان و زنان موفقي چون الويس پريستلي و مايكل جكسون نگاه كنيد. با وجود موفقيت در بازار رقابت قرباني زندگي پرشتاب و بيرون از نجار اجتماعي مي‌شوند به اين گفتار هم در جاي خود خواهيم پرداخت. اين نكته را هم يادآور بشوم كه من با مبارزه خشونت‌آمي زباري به هم ريختن ساختار اقتصادي و مالي و ارزشي جامعه موافق نيستم. بنابراين از اين باب انتقادي به آنتوني رابينز و همانند او ندارم.
پس در جامعه سراسر رقابت آمريكا نياز به فردي (پيامبري) بود كه مژده  موفقيت همگاني بدهد. مژده‌ ثروتمند شدن بدهد. چرا كه همه در مسنجش و رقابت به سر مي‌برند. نمي‌بايست متوجه ساختار مالي و اقتصادي و اجتماعي جامعه خود بشوند. نمي‌بايست دوگانگي‌هاي طبقاتي آزارشان بدهد. ذهن بايد از واقعيت‌ها منحرف مي‌شد. مردم آمريكا با هم در رقابت به سر مي‌بردند و مي‌بردند. رقابت در عرصه توليد نه در عرصه دلالي! نه در عرصه بهره‌بردن از امتيازات خانوادگي و قبيله‌اي و قدرت! ببينيد رقابت در عرصه به نمايش گذاشتن استعدادهاي واقعي نه در عرصه هزينه كرد‌ن ا‌ز نفوذ و قدرت هاي فاميلي! با اين همه نبايد ساختار اجتماعي جامعه مورد دودلي و بدگماني قرار مي‌گرفت.
چنين مژده دهنده‌اي در پوشش آنتوني رابينز آشكار شد. مردم بايد دل خوش مي‌شدند كه اصل بر پيدايش اين گروه مولتي ميلياردر است. همه به راحتي و به آساني مي‌توانند در جاي اين نخبگان ثروتمند، قرار بگيرند و بنشينند. در رقابت كم نمي‌آورند. بايد نخست خود را باور كنند. نبايد در ساختار و بافت جامعه كه آفريننده‌ اين ابر ثروتمندان است از نظر گروهي و رسته‌اي بدگماني و دودلي كنند. رابينز مي‌خواست ساختار طبقاتي جامعه آمريكا را توجيه كند. همين و بس. پيام رابينز اين بود كه همه مي‌توانند موفق (يعني ثروتمند) شوند چرا كه طبقه متوسط آمريكا دوست داشت كه از مرز حسرت و حمان بگذرد و به ثروت برسد. به روياهاي خود جامه عمل بپوشاند. آنتي رابينز شرايط را به خوبي درك كرد و نيز از اين خلاء فكري و آرزوي باطني استفاده كرد و تز خود را مطرح نمود. چرا كه نمايش انبوه ابر ثروتمندان خواب از چشمان گروه و رسته‌ متوسط ربوده بود. گروه و رسته‌اي كه خود را در اين رقابت عاجز و ناتوان مي‌ديد. نياز به نيرومند كننده روحي و رواني داشت! نياز داشتند كه نسخه‌اي براي هست دشن روياهاي خويش پيدا كنند كه رابينز در اختيارشان گذاشت. شعار اين بد كه همه مي‌توانند موفق بشوند! يعني از استعدادهاي خود به بهترين گونه استفاده كنند. اما در كدام راه؟ از راه خلاقيت‌هاي واقعي از راه باور داشتن خويش براي توليد در همه زمينه‌ها.
رابينز نخستين پيامبري بود كه بر حسب شرايط فردي خويش اين نيا‌ز را حس كرد و به آن در جامعه آمريكا پاسخ گفت. ما چنين پيامبري را در اروپا سراغ نداريم. چرا كه اروپاييان داراي تامين اجتماعي هستند. رقابت لجام گيسخته در اروپا معنايي ندارد. آزمندي ثروت در ميانشان كمتر است. هر چند فرهنگ آمريكايي دارد در اروپا نيز رسوخ مي‌كند و تا حدود زيادي هم كرده است براي نمونه انگليس كم و بيش دار‌د از اين الگو در حوزه مالي و اقتصادي استفاده مي‌كند. ولي با اين وجود آن تشنگي براي ثروت (بگيريد موفقيت) كه درجامعه آمريكاست در اروپا نيست. براي نمونه ما نمونه‌هاي بيل گيتس و مانند او را به ندرت در اروپا مي‌بينيم. ولي در آمريكا فراوان يافت مي‌شود و به صورت يك نمونه و الگو براي پيروي درآمده‌اند.
پس در جامعه‌ي آمريكا نياز به تئوريسين‌هايي بود كه اين وضعيت را توجيه و پابرجا كند. چرا آمريكا خواهان جهاني شدن شيوه‌ي زندگي خود بود؟ ابزار مكانيكي‌اش هم آفريده شده بود. كانال‌هاي ماهواره‌اي جهاني شدن هم به معناي آمريكايي شدن است. اكنون بايد تئوري‌ها و شيوه‌هي عملياتي آفريده بشود كه بتواند اين برنامه را آسان كند. بنابراين بايد الگو برداري را تشويق كرد. كپي كردن را تشويق كرد. كپي كردن سد خلاقيت مي‌شود شما كاريكاتور اصل مي‌شويد. در واقع خلاقيت در حوزه جهان غرب به ويژه آمريكا باقي مي‌ماند. هنگامي كه شما به كپي كردن عادت كنيد جهان را يك شكل مي‌كنيد يا جهان يك شكل مي‌شود. يعني جهاني شدن! با شبيه شدن جهان و يك شكل شدن جهان چه بدبختي اتفاق مي‌افتد. به گمان من جهان سرد و بي‌روح و به شدت مكانيكي مي‌شود. در جهاني سرد و بي‌روح تنها انسان حكم ماشين و ابزار را پيدا مي‌كند. نتايج ديگري هم به بار مي‌آيد كه در حوصله اين گفتگو نيست.
از جمله كساني كه وارد اين هنامي و ميدان شدند جوان آسما جل وي جاه‌طلبي به نام آنتوني رابينز بود. همراه با رابينز نياز به تئوري و تكنيك براي توجيه وضعيت به وجود ‌آمده هم داشتند كه شيوه‌ي موفقيت‌آفرين ا‌ن.ال.‌پي كه يشتر ابزار است تا نسخه و تئوري و شيوه‌هايي مانند آن كه زاده شده بود به كمك آمد. من همين‌‌جا مي‌افزايم كه د‌يدم نسبت به ان.ال.پي به طور مشروط، مثبت است. مشروط بودن ديد من هم ناشي از اين است كه (ان.ال.پي) مي‌توان براي تحت تاثير قرار دادن ديگران به سود خود هم استفاده كرد و در اين راه زياده‌روي هم كرد. ابزار را در جا و نابه‌جاي خو مي‌توان به كار گرفت. در جامعه‌اي كه مبنا سود است هر كس در اين راه از اين ابزار استفاده مي‌كند. در اين‌جا گفتمانا خلاق فردي و اجتماعي مطرح مي‌شود كه بايد در جاي ديگري به آن پرداخت. زيرا بحث دقيق و پيچيده و مفصلي است. با اين حال 0(ان.ال.پي) ابزار است. تكنيك موفقيت است. فلسفه موفقيت نيست. خط تجويزي به زندگي ما تحميل نمي‌كند. بايد نمونه‌هاي موفق را گرفت و از روي دست آن هان وشت و الگو قرار داد  موفق شد. اين شيوه به ترتيب از روان‌شناسي رفتارگرا و شناختي پيروي و گرفته شده بود. همه به تلاش افتادند كه اين شيوه را براي موفيت بنا به سفارش آنتوني رابينز ازمايش كنند. در اين راه خيلي‌ها از دنياي طبيعي و واقعي جدا و قرباني شدند. تنش و دلهره در زندگي مردم آمريكا افزايش پيدا كرد. زندگي آمركايي به اندازه كافي اضطراب‌زا هست. كمتر كسي است كه از پديده  lay of(بگيريد اخراج) در ترس و دلهره نباشد. (ان.ال.پي) با توجه به پيشگفتار بالا ابزار خوبي است در خدمت تئوري جهاني شدن آمريكا. يعني كپي برداري و همشكل شدن. جهان به گمان من بايد از چه مشكلي بگريزد. گفتم كه همشكلي جهان را بي‌روح مي‌كند. چرا كه تنها به نيازهاي جسمي و مكانيكي انسان كار دارد.
آنتوني رابينز با آموزه‌هاي كيشه‌اي خويش اين روند را افرايش داد. گيرندگان پيام خود را به موفقيت خواند. مرد را از طبيعتشان بيرون كرد. همه را به مسابقه دو ماراتن در متن زندگي كشاند. همه را خواند تا بيرون از ظرفيتشان حركت كنند در فلسفه زندگي كه ر‌سيدن به آرامش و رضايت نسبي دروني است دست برد مردم آمريكا را در يك خط نگه داشت. بايد نياز مردم ارضاء‌مي‌شد. بايد مردم نمونه ديگري را گزينش نمي‌كردند. بايد مردم در خواب خرگوشي مي‌ماندند. به انگيزه ثروت‌طلبي خويش بي‌توجه مي‌ماندند. پايان كار را نمي‌ديدند. راه را به نادرست مي‌رفتند. همراه با رقابت در ميدان‌هاي اجتماعي، اقتصادي، دگرگوني در مناسبات اجتماعي را رها مي‌كردند و دگرگوني در زندگي فردي را به بهاي بيگاري كشيدن از خويش بيش از پيش مي‌آزمودند. و سرچشمه هاي طبيعي را براي توليد ثروت پيش از هميشه مي‌سوزاندند و نابود مي‌كردند. اين يك گفتار زيست محيطي است كه نمي‌توان آن را در جهان سرمايه‌داري ناديه گرفت. جوامع انساني دور از شتاب پيش آمده نياز به تامل و انديشه دارند. به ويژه جهان سرمايه‌داري ليبرال كه در هر صورت امكان نقد و بازبيني آن در خود جامعه موجود است.
نمي‌دانم شما آمريكا رفته‌ايد يا خير؟ من بيننده‌ حيف و ميل كردن منابع طبيعي در آمريكا بوده و بسيار شگفت‌زده شده‌ام. بشر چقدر مصرف مي‌كند. چه بلايي سر طبيعت مي‌آورد. مصرف لجام گسيخته. سلاخي طبيعت در غرب به نويژه آمريكا و برزيل اعصاب مرا به هم ريخت. آنچه بر سر آمريكاي آنتوني رابينز آمد هشدار‌دهنده است. معنويت در پاي ماديت ناب و لجام گسيخته كشته شد. البته پس از دستور دادن داروي رابينز بسياري بيمار شدند. بسياري روان‌نژند شدند. آزمندي به صورت‌هاي گوناگون و با رويكردهاي گوناگون بيش از حد تبليغ شد. آب راحت از گلوي رقابت‌مداران پايين نمي‌رفت. كسي خواب راحت نداشت. در اين خلاء معنويت احساس شد. آدمي پس از دويدن هاي لجام گسيخته ممكن است درنگي بايستد و در احوال خود ژرف نگري كند. اكنون نوبت نسخه هاي معنويت بود. در نتيجه نسخه‌هاي ديگري باري درمان مردم آمريكا آفريده شد. گروه‌هاي هندي راهي آمريكا شدند. آموزه‌ها از نو زنده شد. پيش از همه آن‌ها بانو بلاواتسكي فروغ و تابش عرفان و معنويت نو را در خطه آمريكا روشن كرده بود. او اين نيا‌ز را يك سده پيش دريافته بود. از روسيه راهي آمريكا شده بود. سپس بانو ماري بسانت اين اعجوبه انگليسي با پيشينه بسيار آگتيو آمد. ويوكاناندا آمد، اين اواخر وين داير آمد با نسخه عرفان! با نسخه معنويت. پيامبران معنوي آشكار شدند. نسخه‌هاي آرامش بخش در كنار داروهاي آرامش‌بخش كه كاربردشان درآمريكا بيداد مي‌كند آشكار شدند. تبليغ هم شدند. امروز آمريكا جايگاه گروه‌هاي ايستوتريك و آكلتا ست. جايگاه مذاهب روزگار نو است.
هيچ‌كس در ريشه و گوهر حركت دودلي و بدگماني نكرد و هنوز هم نكرده است! بيشتر دنبال محرك و مسكن هستند! زندگي آنان بين اين دو حركت نوسان دارد. حركت لجام‌گسيخته وجود دارد نسخه‌هاي معنويت هم وجود دارد. همين اتفاق در برزيل هم افتاد و از آن‌جا هم پائلو كوئيليو سر بر آورد و با الهام از مولانا و عطار جهان را با آموزه‌هاي عرفاني كه سرقتي و موتتاژي از ادبيات عرفاني ايران بود در قالب رمان‌هايش ريخت، تسخير كرد و بيش از همه زنان جامعه ما را زير نفوذ قرار داد به طوري كه وقتي در نياروان با انبوه زنان ا‌يراني كه به پيش‌وا‌ز او آمده بودند روبرو شد ناگهان غش كرد و از حال رفت! مي‌گفت: چنين پيش‌وازي را هرگز در زندگي خود در هيچ كجاي دنيا نديده است.
اكنون آمريكائيان خواهان معنويت هستند. اين‌كه مذاهب روزگار نو و شبه مذاهب شرقي و گونه‌هاي مديتيشن‌هاو مراقبه‌ها در غرب با پيش‌واز فراواني روبرو شده‌اند چون شيوه‌هاي مسالمت‌جويانه را پيشنهاد مي‌كنند. ذن بوديسم و يوگاي هندوئيسم از بخت و بهروزي روزافزوني برخوردار شدند. اين رويكرد معنوي در برابر لجام گسيختگي تكنولوژي فوق مدرن شيوه‌هاي مسالمت‌جويانه و دور از رقابت را پيشنهاد مي‌كند. در اين روش‌ها و رويكردها خشونت و تهاجم نيست. امروز آنتوني رابينز، ماست‌ها را كيسه كرده است. اگر توجه كنيد دارد رفته رفته جامه رو‌ز را كه آميزه‌اي از معنويت و ماديت است به تن مي‌كند. در واقع نان به نرخ روز مي‌خورد. چون هدفش فروش كالاست. همه چيز در آمريكا حكم كالا را دارد. در هر حال زمان آنتوني رابينز سر آمده است. و اما در ايران اين داستان شكل ديگري پيدا كرد كه شگفتي آدمي را برمي‌انگيزد.

در تلگرام
کانال ما را دنبال کنید!
Created by potrace 1.14, written by Peter Selinger 2001-2017
در آپارات
ما را دنبال کنید!

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

یادگیری مهارت های زندگی از زنبور عسل

مقایسه هوش اقتصادی زنان و مردان

خفاش بودن چه کیفیتی دارد؟

18 راه برای ارتقای زبان جسمانی

روي لحن صداي خود، تمركز كن!

از تعریف و تمجید افراد نادان خوشحال نشو!

جستجو برای:
دسته‌ها
  • آموزش
  • برنامه های برگزار شده
  • شخصیت
  • معرفی اساتید
  • مقالات
  • مقالات
  • مهارت های زندگی/خانواده و زناشویی موفق
  • مهارتهای اجتماعی
  • مهارتهای زندگی: شادی و نشاط
  • مهارتهای زندگی:ازدواج موفق
  • مهارتهای زندگی:تربیت کودک و نوجوان
  • مهارتهای زندگی:مهارتهای اقتصادی و ثروت آفرینی
  • مهارتهای زندگی:مهارتهای تندرستی جسم و جان
  • مهارتهای زندگی:مهارتهای فردی
  • مهارتهای زندگی:مهارتهای معنوی
نوشته‌های تازه
  • با «مدیریت زمان»، سالم‌تر و شاداب‌تر زندگی کنید!
  • به زندگی خوش اومدی…
  • این موارد را هر روز به کار بگیرید و از زندگی خود لذت ببرید!
  • استیو جابز و هفت قانون موفقیت
  • سيزده نوع انديشه نادرست (خطاهاي شناختي)
درباره نماآوای زندگی

هدف: آموزش مهارتهای زندگی و موفقیت،در قالب سمینارها،دوره های آنلاین ،تورهای آموزشی با بیش از 22 سال سابقه فعالیت.”با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی”

 

  • تهران، خیابان ولیعصر،بالاتر از مسجد بلال صداوسیما،خیابان شهید ابراهیم مهری،شماره 16
  • 09358341515
  • 021-22038013
  • info@namaava.com
تمامی حقوق برای موسسه فرهنگی هنری نماآوای زندگی محفوظ می باشد.

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت